Blog
با دل روشن در این ظلمتسرا افتادهام

شعر: رهی معیری
راگ: کروانی
این آهنگ و آهنگهای «ای وجودت نازکت پروردهٔ دامان ناز» و آهنگ «آن قدر مستم که از چشمم شراب آید برون» با یک ملودی خوانده شده است.
با دل روشن در این ظلمتسرا افتادهام
نور مهتابم که در ویرانهها افتادهام
اهل درویش همان به که پریشان باشد
پر شود خانه ز ماهتاب[۱] که ویران باشد
اهل دل را به بدی یاد مکن بعد از مرگ
خواب و بیداری این طایفه یکسان باشد
[مبادا بیدل آن] [۲] گنجی که میگویند من باشم
مرا هم روزگاری شد که با ویرانه میسازم (بیدل)
سایهپرورد بهشتم، از چه گشتم صید خاک؟
تیرهبختی بین، کجا بودم کجا افتادهام
یارب چه بودم و به کجا رفتهام که من
هرگه به یاد خویش رسم گریه میکنم (بیدل)
ای فضول وهم عقبا آدم از جنت چه دید
عبرت است آن جا که صاحبخانه مهمان میشود (بیدل)
جای در بُستانسرای عشق میباید مرا
عندلیبم، از چه در ماتمسرا افتادهام
پایمال مردمم از نارساییهای بخت
سبزۀ بیطالعم، در زیر پا افتادهام
افتاده را به چشم حقارت مبین که خاک
چو سر کشد غبار دل آسمان شود (کلیم کاشانی؟)
مکن به چشم حقارت نظر به درویشان
که بینیاز جهاناند اگر تهی دستاند (هاتف اصفهانی)
بر من ای صاحبدلان رحمی که از غمهای عشق
تا جدا افتادهام، از دل جدا افتادهام
بیدل از یاد خویش هم رفتم
که فراموش کرده است مرا؟ (بیدل)
خار ناچیزم مرا در بوستان مقدار نیست
اشک بیقدرم ز چشم آشنا افتادهام
خوبان که بهار عالم اظهارند
هرچند ز چین و چگل و تاتارند
از حسن فرنگ این قدرم شد معلوم
کاین دوزخیان بهشت دیگر دارند
تا کجا راحت پذیرم یا کجا گیرم قرار
برگ خشکم، در کف باد صبا افتادهام
[اینجا آهنگ تمام میشود و با بیت کس بعد مرگ گریه به حالم نمیکند… یک تُهمری در راگ بیروی شروع میشود.]
———————————————
[۱] اصل شعر احتمالاً «مهتاب» است.
[۲] در اینجا یک مقدار از آهنگ قطع شده است.