دارم گله از تو جانا
این آهنگ حالت ترانه دارد. عبارت «دارم گله از تو جانا، فدای سرت از ما نرنجی» به صورت ترجیعوار بعد از بیتها یا بندهای شعر اصلی تکرار میشود.
از این آهنگ دو نسخه در دسترس داریم. در یکی، غزلی از واصل کابلی با این ترجیع خوانده شده است و در دیگری، شعری از عارف قزوینی.
نسخهٔ فکر رسا
شعر اصلی: واصل کابلی
دارم گله از تو جانا، فدای سرت از ما نرنجی
[به صورت ترجیع بعد در فواصل تکرار میشود]
باید اول طلب فکر رسایی بکنیم
بعد از آن قصهٔ گیسوی تو جایی بکنیم
خوش به دست آمده آن طرهٔ مشکین یاران
شب قدر است بیایید دعایی بکنیم
گر بدین جلوه ز کاشانه برون خواهی شد
جان ما گرد سرت نامخدایی بکنیم
هر چه او میکند از مصلحتی نیست بیرون
ما که باشیم که چونی و چرایی بکنیم
تا هوای چمن حسن تو در خاطر ماست
حیف باشد که دگر فکر و هوایی بکنیم
گوش نازک نتواند سخن سخت شنید
دل ما میشکند و به صدا میرنجد
نسخهٔ آوارگی
شعر اصلی: عارف قزوینی
دارم گله از تو جانا، فدای سرت از ما نرنجی
[به صورت ترجیع در فواصل تکرار میشود]
ز شهر عشقم و آوارگی نشان من است
در این در آنچه که بیقیمت است جان من است
چنان به عشق شدم شهره هر کجا گذری
به شهر و کوچه و بازار داستان من است
q
خیال عشق تو از سر بدر نمیآید
ز من علاج به جز ترک سر نمیآید
وفا و مهر ز خوبان طمع مکن زان رو
که بوی مهر ز جنس بشر نمیآید
q
به غیر عشق نشان از جهان نخواهدماند
بماند عشق، ولی این جهان نخواهدماند
خزان عمر من آمد، بهار عمر تو شد
بهار عمر تو هم ای جوان! نخواهدماند
q
بلای هجر تو تنها همان بلای من است
چه جرم رفت که از عمر این جزای من است؟
بریز خونم و اندیشهٔ حساب مکن
به حشر دیدن روی تو خونبهای من است
q
هزار عقده ز دل، ای سرشک! وا کردی
بیا بیا که چه خوش آمدی، صفا کردی
تو هیچ عهد نبستی که نشکنی وی را
چرا به وعدۀ بیگانگان وفا کردی؟
q
شنیدهام که به گلچهرهای نظر داری
ز عشق لالهرخی داغ بر جگر داری
چو روی خوب به آیینه میتوانیدید
چرا نظر به جمال کسی دگر داری؟
(ناتمام)