شاعر این شعر را نشناختم. شعر را هم با زحمت پیاده کردم چون کیفیت صدا بسیار پایین است.
گفتنی است که استاد سرآهنگ با همین ملودی یک آهنگ دیگر هم خوانده است، با مطلع «آن قدر مستم که از چشمم شراب آید برون». اگر به این ملودی علاقه داشته باشیم، میتوانیم آن آهنگ را گوش کنیم که در همین سایت گذاشته شده است.
ای وجود نازکت پروردۀ دامان ناز
تا چه حد سر تا به پایی غرقۀ طوفان ناز
نازنینی که در عرق تر شد،
نازنین بود و نازنینتر شد
غنچه بودی و کنون بشکفتهای مانند گل
پر نزاکت لبگشوده، گشتهای خندان ناز
حسن بی ناز را کسی چه کند؟
دلربا شوخ و شنگ میباید
کو به کو، صحرا به صحرا رهنوردی میکنم
گشتهام سرگشته و آواره و حیران ناز
گفتی چه کسی، در چه خیالی، به کجایی؟
بیتاب تو ام، محو تو ام، خانهخرابم
(ناتمام)