این یک آهنگ عیدانه از استاد سرآهنگ است با شعری از بیدل. من سه اجرا از آن دارم که آن‌ها را «ابرو»، «رمضان» و «کلید» نام گذاشته‌ام. دو اجرای اول در یک طرز است و سومی اندکی با آن‌ها فرق دارد. در هر سه نسخه شعرهای بسیار زیبایی به عنوان شاهد هم خوانده شده است.

 

اجرای «ابرو»

Icon Download 02 (50-50)

ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک‌

فردوس به چشمی که تو را دید، مبارک‌

هلال عید می‌بینی و من پیوسته‌ابرویت‌

مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت‌

گویند طرب شیفتۀ عید صیام است

گل مایل رنگینى و مى نشئۀ جام است

این وسوسه‏‌ها معتقد طبع عوام است

عالم همه سودایى اندیشۀ خام است

ما روى تو دیدیم، دگر عید تمام است (بیدل)

‌ ای آینه منزلت مبارک باشد

شد جلوه مقابلت، مبارک باشد

آمد ز سفر کسی که دل با او بود

بیدل‌! اکنون دلت مبارک باشد (بیدل)

دل قانع شوقی است به هر صورتی که هست(۱)

داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک‌

ای بی‌خردان‌! غرّۀ اقبال مباشید

دولت نبود بر همه جاوید مبارک‌

پیراهنی از تار وفا دوخته بودم‌

چون تاب جفای تو نیاورد، کفن شد (طالب آملی)

(صدا محو می‌شود و روشن نیست که آهنگ تمام شده است، یا نه. شاید بیت بالا مقدمۀ یک آهنگ جدید است که در ادامه خوانده شده است و ما آن را نداریم. در آهنگ‌های استاد این طرز ورود از یک آهنگ به آهنگ دیگر سابقه دارد.)

۱. اصل دیوان بیدل: دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد

 

اجرای «رمضان»

Icon Download 02 (50-50)

ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک

فردوس به چشمی که تو را دید مبارک(۱)

عید آمد و هر کس پی کار خویش است

می‌نازد اگر غنی و گر درویش است

من بی‌تو به حال خود نظرها کردم

دیدم که هنوزم رمضان در پیش است (بیدل)

عید کے دن سب ملیں گے اپنے اپنے یار سے

ہم گلے مل مل کے روویں گے درودیوار سے(۲)

بیا شبی ز کباب دلم بکن افطار

که من شهید لب خشک روزه‌دار تو ام

 هلال عید می‌بینی و من پیوسته ابرویت

مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت

ای بی‌خردان غرۀ اقبال مباشید(۳)

دولت نبود بر همه جاوید مبارک

طاس حمام است این دنیای دون

هر زمان در دست ناپاکی دگر

شهی که تاج مرصع صباح بر سر داشت

نماز شام ورا خشت زیر سر دیدم(۴)

لعل و یاقوت و جواهر چیست بر تاج شهان؟

بر سر شاهان بدین نیرنگ، سنگ انداختند

روزی نشسته‌ای به سر تخت عز و ناز

روزی به تخته منتظر شست‌وشوستی

ز طبل و کر و نای سلطنت آواز می‌آید

که دنیا بیش از این چیزی ندارد، ترک شاهی کن (بیدل)

یک پرده بیش نبْوَد در فقر و سلطنت فرق

طبل شه است کشکول، گر پوست‌کنده گویم

 

۱. این بیت را استاد در ابتدا به اشتباه «ای دیدن روی تو به ما عید مبارک / خورشید به چشمی که تو را دید مبارک» می‌خواند، ولی در نوبت بعدی اصلاح می‌کند.
۲. ترجمه: در روز عید همه با معشوق خود هم‌آغوش‌ خواهند شد / ما با در و دیوار هم‌آغوش شده گریه خواهیم کرد. (با سپاس از شاعر گرامی پاکستانی جناب احمد شهریار به خاطر ترجمۀ این بیت. ایشان چنان که وعده داده است، در آینده و برای آهنگ‌های اردوی استاد هم یاریگر ما خواهد بود.)
۳. استاد به اشتباه «ای اهل خرد منکر اقبال نباشید» خوانده است.
۴. دربارۀ این بیت در آهنگ «الا ای دلبر برچیده دامان…» توضیح داده‌ام.

 

اجرای «کلید»

Icon Download 02 (50-50)

ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک

فردوس به چشمی که تو را دید مبارک

هلال عید بر اوج فلک هویدا شد

کلید میکده گم گشته بود، پیدا شد

ای آینه منزلت مبارک باشد

شد جلوه مقابلت، مبارک باشد

آمد ز سفر کسی که دل با او بود

بیدل‌! اکنون دلت مبارک باشد (بیدل)

عید آمد و هر  کس پی کار خویش است

می‌نازد اگر غنی و گر درویش است

من بی‌تو به حال خود نظرها کردم

دیدم که هنوزم رمضان در پیش است  (بیدل)

دل قانع شوقی است به هر صورتی که هست(۱)

داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک‌

عید است و به دستِ آن نگار سرمست

بینید اگر بیضۀ رنگینی هست،

آن بیضۀ رنگین، دل خونین من است

طفل است، پی شکستن آورده به دست

گویند طرب شیفته عید صیام است

گل مایل رنگینى و مى نشئه جام است

این وسوسه‏‌ها معتقد طبع عوام است

عالم همه سودایى اندیشۀ خام است

ما روى تو دیدیم، دگر عید تمام است (بیدل)

این غرّۀ شوّال که عید رمضان است

معشوقه به نام من و کام دگران است

ای بی‌خردان، غرّۀ اقبال مباشید

دولت نبوَد بر همه جاوید مبارک

(ناتمام)

 

۱. اصل دیوان بیدل: دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد