شعر آن در کتاب «جان خرابات» حمید هامی، به اسم «رحیم ترین» ثبت شده است.[۱]

 

به خاک تربت من دست را دراز مکن‌

هنوز[۱] آتش آه مرا اثر باقی است‌

بسوزد آتش عشقم پر پروانه را امشب

چو سازم خانقه من گوشۀ میخانه را امشب

خروش بی‌مزۀ صوفیان هلاکم کرد[۲]

دعا کنید که میخانه خانقاه شود (بیدل)

بیا ای ساقی گلرخ، به دوران آر جام می

که از دست تو بوسم من لب پیمانه را امشب

جنون‌خیز[۳] است امشب مجلس کیفیت مستان

مبادا چشم مستی در قفای جام می باشد (بیدل)

بسازم تا به پای خم اسیر آن دختر رز را

مده راهی تو ای دربان دگر بیگانه را امشب

امشب ای دربان، مهمان عزیزی آمده

گر کسی احوال من پرسد، بگو در خانه نیست

—————————————–

[۱] استاد «که هنوز» خوانده است.

[۲] متن دیوان: کبابم کرد.

[۳] متن دیوان: جنون‌جوش.

———————————————————

[۱] جان خرابات، حمید هامی، کابل: نشر امیری، ۱۴۰۰، صفحهٔ ۲۵۳.

[۲] استاد «که هنوز» خوانده است.

[۳] متن دیوان: کبابم کرد.

[۴] متن دیوان: جنون‌جوش.