شعر: بیدل

آواز: محمدحسین سرآهنگ

استاد سرآهنگ این شعر بیدل را به نیت حضرت علی‌(ع) خوانده است و از «شاه»، آن حضرت را منظور داشته است. البته بیدل سه قصیدۀ باشکوه دربارۀ حضرت علی(ع)‌ دارد، ولی این غزل در اصل برای آن حضرت نیست و خطاب به شاهزاده محمداعظم سروده شده است. چنان که بندرابن داس خوشگو در کتاب سفینه الشعرا می‌گوید، شاهزاده به پیوستن بیدل به دستگاه حکومت اصرار می‌کرده است و شاعر در این شعر که به صورت نامه‌ای به پاسخ او نوشته، با لحنی محترمانه از خدمت در دستگاه عذرخواهی می‌کند. من برای وضوح این مطلب، متن کامل غزل را از جلد دوم کلیات بیدل چاپ کابل نقل می‌کنم. (این غزل در بخش غزلیات دیوان کابل نیست، ولی در جلد دوم و در بخش «خیرمقدم» آمده است.)

اگر خورشید گردونم‌، وگر گَرد سر راهم‌

گدای حضرت شاهم‌، گدای حضرت شاهم‌

قبولی داشتم در بارگاه عرش‌ْتعظیمش‌

کز آن کسب سعادت‌ها کنون مقبول اللهم‌

ز اقبال زمین‌بوسش غنایی کرده‌ام حاصل‌

کز انعام فلک جز عذر استغنا نمی‌خواهم‌

زمینگیری‌، ندارد منع تسلیم حضور از من‌

به خاک افتاده‌ام‌، اما همان چون سایه همراهم‌

سجودی می‌برم از دور، خاک آستانش را

به آن قربی که نزدیکان هم از دورند آگاهم‌

به زیر سایۀ یادش وقاری چیده‌ام بر خود

که خفّت می‌کشد کوه از تماشای پَر کاهم‌

چه نزدیکی‌، چه دوری‌، بندگی باطل نمی‌گردد

فدایی بودم‌، اکنون از دعاگویان درگاهم‌

به حکم ناکسی دامان نازی داده‌ام از کف‌

که می‌جوشد چو مژگان چاک‌ها از دست کوتاهم‌

جدا زان آستان‌، دیگر چه گویم چیستم‌؟ بیدل‌

غمم‌، درد دلم‌، داغم‌، سرشکم‌، ناله‌ام‌، آهم‌

در ضمن بیت معروف «لب بت گر به توصیف ولایش یا علی گوید…» که استاد در هر سه اجرای این آهنگ می‌خواند، از یکی از قصایدی است که بیدل برای حضرت علی(ع) سروده است و من به آن‌ها اشاره کردم. (البته در قصاید بیدل چاپ کابل، به جای «توصیف ولایش»، «تصدیق کمالش» آمده است.) هم‌چنین گفتنی است که رباعی «آن تخم حقیقت…» که در هر سه اجرای این آهنگ خوانده شده است، با اصل رباعیات بیدل مختصری اختلاف دارد. من اصل آن را از صفحۀ ۳۶ رباعیات بیدل چاپ کابل نقل کرده‌ام.

من از این آهنگ سه نسخه دارم که آنها را به ترتیب کیفیت (به نظر خودم) در اینجا درج می‌کنم. گفتنی است که استاد در مواردی شعرهایی را اشتباه خوانده است که من در جایش اشاره کرده‌ام.

 

۱. نسخۀ حشمت و جاه

Icon Download

این یک اجرای خانگی است و استاد در ابتدای آهنگ می‌گوید: «آغا گوش کن، بیدل می‌گوید: اگر خورشید گردونم، اگر من به گردون هم بروم، خورشید هم شوم. و اگر گرد سر راه هم باشم. در هر دو حال…»

اگر خورشید گردونم‌، وگر گرد سرِ راهم‌

گدای حضرت شاهم‌، گدای حضرت شاهم‌

یا علی‌! سوی تو با روی سیاه آمده‌ایم‌

با سپاه غم و با لشکر آه آمده‌ایم‌

ما به اینجا نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم‌

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم‌

جای آن است که شاهان ز تو شرمنده شوند

سلطنت را بگذارند و به تو بنده شوند

به سر خاک شهیدان اگر افتد گذرت‌

کشته و مرده همه از قدمت زنده شوند

لب بت گر به تصدیق کمالش یاعلی گوید

به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش‌ (بیدل)

ای شیر خدا، امیر حیدر! فتحی‌

ای قلعه‌گشای در خیبر! فتحی‌

درهای امید بر رخم بسته شده‌

ای صاحب ذوالفقار و قنبر! فتحی‌

هرچه می‌خواهی بکن‌، ای آسمان‌!

آبروی مردم دانا مریز

من نمی‌گویم مرا ای چرخ‌! سرگردان مکن‌

هرچه خواهی کن‌، ولی محتاج نامردان مکن‌

(پیوسته به این آهنگ‌، آهنگ اردوی «ساری ساری‌» خوانده می‌شود.)

 

۲. نسخۀ لب بت

Icon Download

لب بت گر به توصیف ولایش یاعلی گوید

به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش‌

اگر خورشید گردونم و گر گرد سر راهم‌

گدای حضرت شاهم‌، گدای حضرت شاهم‌

یا علی‌! سوی تو با روی سیاه آمده‌ایم‌

با سپاه غم و با لشکر آه آمده‌ایم‌

ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم‌

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم‌

لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست‌؟

که در این بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم‌

فهم بشری گرچه کمال‌انجام است‌

در کنه علی سعی خیالش خام است‌

جز عجز آنجا نمی‌توان بردن پیش‌

کان عالم ذوالجلال والاکرام است‌ (بیدل)

گدایی پیشۀ خود کردم آخر

که آیم گاهگاهی بر درت خوش

(استاد «گاهی» خوانده است و کلمۀ انتهای مصراع بالا نیز قدری مبهم است.)

این هفت پرده‌، پرده‌ای از ساز بیدل است‌

بر هر چه گوش می‌نهی آواز بیدل است‌

شبلی‌، آن پیر طریقت‌ارشاد

بود روزی ز قضا در بغداد

با مریدان به سخن هم‌دستان‌

برد شوقش سوی بیمارستان‌

دید افتاده جوانی چون ماه‌

با تنی لاغر و رخسار چو کاه‌

قامتش تازه نهالی موزون‌

لیک خم گشته چو بید مجنون‌

عشق در خرمنش افگنده شرار

برده از جان و دلش صبر و قرار

ناله‌ای در جگرش همهمه‌ای‌

داشت با خویش عجب زمزمه‌ای‌

آب حسرت ز مژه می‌افشاند

هر دم این بیت مکرر می‌خواند:

(یک دوبیتی اردو)

نیستم مانند بلبل نغمه‌سنج هر گلی‌

انتخاب ما ز خوبان یک گل‌اندام است و بس‌

بندۀ آنم که شاه مطلق است

(فقط یک مصراع خوانده شده است.)

مکن به چشم حقارت نظر به درویشان‌

که بی‌نیاز جهان‌اند اگر تهی‌دستند

آن تخم حقیقت که نبوت شجر است‌

پیش جمعی که دینشان معتبر است

بوبکرش ریشه، شاخ و برگش عمر است

عثمانش شکوفه، مرتضایش ثمر است (بیدل)

(اصل رباعی در دیوان بیدل همین است، ولی استاد با اندکی اختلاف خوانده است)

جدا زان آستان‌، دیگر چه گویم چیستم‌؟ بیدل‌

غمم‌، درد دلم‌، داغم‌، سرشکم‌، ناله‌ام‌، آهم‌

(استاد با اندکی اختلاف خوانده است)

گریه بر هر درد بی درمان دواست

چشم گریان چشمۀ فیض خداست

(استاد با اندکی اختلاف خوانده است)

(بقیۀ آهنگ موجود نیست و معلوم نیست که در اینجا تمام شده یا ادامه داشته است.)

 

۳. نسخۀ زمانه

Icon Download

اگر خورشید گردونم و گر گرد سر راهم‌

گدای حضرت شاهم‌، گدای حضرت شاهم‌

زمانه بر سر جنگ است‌، یا علی مددی‌

کمک به غیر تو ننگ است‌، یا علی مددی‌

گشود کار دو عالم به یک اشارۀ توست‌

به کار ما چه درنگ است‌؟ یا علی مددی‌

یا علی‌! سوی تو با روی سیاه آمده‌ایم‌

با سپاه غم و با لشکر آه آمده‌ایم‌

ما به اینجا نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم‌

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم‌

لب بت گر به توصیف ولایش یاعلی گوید

به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش‌

یا خواجۀ‌ ابرار، محل مدد است

این درد مرا نه انتها و نه حد است

ای خواجه، اگر به حالم نرسی

احوال من شکسته بسیار بد است

(در اینجا گویا استاد بخشی از مصراع «ای خواجه…» را فراموش کرده است. شاید در اصل «ای خواجه اگر به حال زارم نرسی» بوده است.)

آن تخم حقیقت که نبوت شجر است‌

پیش جمعی که دینشان معتبر است

بوبکرش ریشه، شاخ و برگش عمر است

عثمانش شکوفه، مرتضایش ثمر است (بیدل)

(استاد با اندکی اختلاف خوانده است.)

یا شیر خدا، امیر حیدر! فتحی‌

ای قلعه‌گشای در خیبر! فتحی‌

درهای امید بر رخم بسته شده‌

ای صاحب ذوالفقار و قنبر! فتحی‌

جدا زان آستان دیگر چه گویم چیستم بیدل؟

غمم، درد دلم، داغم، سرشکم، ناله‌ام، آهم

جای آن است که شاهان ز تو شرمنده شوند

سلطنت را بگذارند و به تو بنده شوند

به سر خاک شهیدان اگر افتد گذرت‌

کشته و مرده همه از قدمت زنده شوند