اینجا در این تلاقی خون‌ها و شیشه‌ها

شب‌های بد بلندترند از همیشه‌ها

شب‌های بد بلندترند از همیشه‌ها

تا آب این درخت بخشکد به ریشه‌ها

امشب بدون جامه بخوابی بلندتر

بر روی روزنامه بخوابی بلندتر

دار و صلیب و قبر ببینی زیادتر

خواب پلنگ و ببر ببینی زیادتر

وقتی شب از همیشه شود جانگدازتر

خون شما به شیشه شود جانگدازتر

*

یلدا حریف این‌همه سختی شود مگر

سیبی که می‌خورید درختی شود مگر

مستوجب عطای بخیلان شوی شبی‌

منظور وعده‌های وکیلان شوی شبی‌:

«من آمدم ترانه بیارم برایتان‌

آجیل و هندوانه بیارم برایتان‌

روزانتان همیشه به جوزا بدل شود

شب‌هایتان همیشه به یلدا بدل شود

آن قصر زرنگار، پس از کوه و جنگل است‌

سختی همیشه در صد و سی سال اول است‌

دیگر کلید بخت به جیب تو می‌شود

یعنی خوراک برّه نصیب تو می‌شود

ما هندوانه هر شب دی پوست می‌کُنیم‌

آن را نثار خوب‌ترین دوست می‌کنیم»

*

کوچک زیاد بوده‌ای‌، اینک بزرگ شو

این پوست را رها کن و ای برّه‌! گرگ شو

سال دگر به سیب زمینی بسنده کن‌

با هر چه نزد خویش ببینی بسنده کن‌

امسال اگر بریدۀ نان می‌خوریم ما،

سال دگر خوراک شبان می‌خوریم ما

فروردین ۱۳۸۵