«عرش اگر باشم…» از آهنگ‌های معروف و ماندگار استاد سرآهنگ است، آهنگی که گویا زبان حال او هم هست و استاد با این آهنگ به بیدل ادای دین می‌کند. این شعر یک مسمط است و در دیوان بیدل به کوشش عباسی ـ بهداروند در بخش مسمط‌ها آمده است. از این آهنگ دو نسخه در دسترس من است. یکی را با نام نسخۀ «هفت پرده» می‌شناسیم، دیگری را با نام نسخۀ «راگ»، چون بلافاصله بعد از آن، یک راگ خوانده شده است.

۱. نسخۀ هفت پرده

Icon Download 02 (50-50)

این هفت پرده‌، پرده‌ای از ساز بیدل است‌

بر هرچه گوش می‌نهی‌، آواز بیدل است‌

بی‌یقینی داشت عمری در گمان بیدلم‌

عشق کرد امروز آگاه از نشان بیدلم‌

بعد از این تا زنده‌ام از بندگان بیدلم‌

سجده‌فرسای حضور آستان بیدلم‌

عرش اگر باشم‌، زمین آسمان بیدلم‌

غریق بحر، ز فکر حباب مستغنی است‌

رسیده‌ایم به جایی که بیدل آنجا نیست‌ (بیدل)

×××

سرسری نتوان گذشت از نظم حیرت‌زای من‌

بی تأمل نیست ممکن فکر معنیهای من‌

دقتی می‌خواهد افسون بر لب گویای من‌

گوهرآرایی است وقف موجۀ دریای من‌

سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم‌

×××

گر دکان صبح واکردم‌، تپش شد بی‌نقاب‌

ور قماش بوی گل گشتم‌، هوایم برد تاب‌

قید دل بسته است بر دوشم دو عالم اضطراب‌

چون نفس آگه نیم از سود و سودای حساب‌

این‌قدر دانم که جنس کاروان بیدلم‌

اگر ز ملک عدم تا وجود فهم گماری‌

به جز کلام تو بیدل‌، دگر کلام نباشد (بیدل)

×××

دادرس عشق و ستمگر عشق و تسکین‌خواه عشق‌

بر که بشمارم تظلّم تا شود آگاه عشق‌

از تحیر شش‌جهت بسته است بر من راه عشق‌

چند گویم آه عشق و آه عشق و آه عشق‌

ماجرای هیچ‌کس مشنو، فغان بیدلم‌

گر ننالم کجا روم‌؟ بیدل‌

شش‌جهت بی‌کسی و من تنها (بیدل)

×××

لفظ حیرت‌نقشم‌، از مضمون غمّازم مپرس‌

همچو تار ساز از تحقیق آوازم مپرس‌

بر تو رمزی می‌سرایم‌، بشنو و رازم مپرس‌

بال معذورم‌، ز شوخیهای پروازم مپرس‌

بیدلی در پرده‌دارم‌، ترجمان بیدلم‌

×××

موی چینی خامه کن‌، گر می‌کشی تصویر من‌

سرمه بر ساز نفس زن تا دمد تقریر من‌

سخت ناپیداست شور شوق عالمگیر من‌

بی‌صدایی می‌کند چون بوی گل زنجیر من‌

عالمی دارد جنونم‌، ناتوان بیدلم‌

حباب پوچ‌، از آب گهر امیدها دارد

خداوندا! به حق‌ّ دل ببخشا بیدل ما را

بر بساط دهر مفلس میهمان بیدلم

(از بند آخر شعر، فقط همین مصراع خوانده شده است.)

 

۲. نسخۀ راگ

این نسخه کیفیت نسخه قبلی را ندارد، هم از نظر موسیقی و هم از نظر اجرا. گویا در یک محفل خانگی خوانده شده است. استاد بعد از این آهنگ، بلافاصله یک قطعه راگ می‌خواند و بعد از آن آهنگی دیگر، چنان که رسم اجراهای خانگی است که چند آهنگ به صورت پیوسته خوانده می‌شده است.

بی‌یقینی داشت عمری در گمان بیدلم‌

عشق کرد امروز آگاه از نشان بیدلم‌

بعد از این تا زنده‌ام از بندگان بیدلم‌

سجده‌فرسای حضور آستان بیدلم‌

عرش اگر باشم‌، زمین آسمان بیدلم‌

بیدل به یقین کوش‌، هدایت این است‌

مگذر ز حضور دل‌، نهایت این است‌

تا چند خوری فریب قرب موهوم‌؟

هم‌صحبت ما باش‌، ولایت این است‌ (بیدل)

سرسری نتوان گذشت از نظم حیرت‌زای من‌

بی تأمل نیست ممکن فکر معنیهای من‌

دقتی می‌خواهد افسون بر لب گویای من‌

گوهرآرایی است وقف موجۀ دریای من‌

سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم‌

مدّعی‌! درگذر از دعوی طرز بیدل‌

سحر مشکل که به کیفیت اعجاز رسد (بیدل)

گر دکان صبح واکردم‌، تپش شد بی‌نقاب‌

ور قماش بوی گل گشتم‌، هوایم برد تاب‌

قید دل بسته است بر دوشم دو عالم اضطراب‌

چون نفس آگه نیم از سود و سودای حساب‌

این‌قدر دانم که جنس کاروان بیدلم‌

×××

لفظ حیرت‌نقشم‌، از مضمون غمّازم مپرس‌

همچو تار ساز از تحقیق آوازم مپرس‌

بر تو رمزی می‌سرایم‌، بشنو و رازم مپرس‌

بال معذورم‌، ز شوخیهای پروازم مپرس‌

بیدلی در پرده‌دارم‌، ترجمان بیدلم‌

(از اینجا به بعد، با مصراع « این هفت‌پرده پرده‌ای از ساز بیدل است» یک قطعه راگ (جان من بیا بیا) شروع می‌شود با تک‌بیت‌هایی فارسی‌.)