شعر از صائب است و من دو اجرا از آن دارم. این دو آهنگ را کسانی گوش کنند که حوصله آهنگ‌های آرام، ملایم و طولانی استاد را دارند. این‌ها آهنگ‌هایی پرشور و شاد نیست؛ از آن‌هایی است که باید در خلوت شنید و بارها شنید و آنگاه سخت دلبستۀ آن شد، چنان که در زمان‌هایی، انیس خلوت‌های من بود. در واقع سبک اصلی خوانندگی استاد همین است، آهنگ‌هایی آرام، توأم با شعرهای زیبا و فراز و فرودهایی لذتبخش.

 

نسخۀ ندامت

احتمالاً در برنامه «د آهنگونو محفل» به گردانندگی جناب عبدالوهاب مددی اجرا شده است. در دقیقۀ ۱۶ استاد سرآهنگ آقای مددی را مخاطب قرار می‌دهد و بیتی به عنوان شاهد می‌خواند و صحبتی می‌کند که متن آن را هم درج کرده‌ام.

دیدۀ زنده‌دلان اشک‌فشان می‌باشد

آب از قوّت سرچشمه روان می‌باشد

ز سیل‌کاری اشک ندامتم دریاب‌

که آرزو چقدر بی‌تو آب می‌گردد (بیدل)

در دل پیر، تمنّای جوان بسیار است‌

این بهاری است که در فصل خزان می‌باشد

یاد ایام جوانی جگرم خون می‌کرد

خوب شد پیر شدم کم‌کم و نسیان آمد (ایرج میرزا)

صحبت پیر و جوان راست نیاید هرگز

تیر یک لحظه در آغوش کمان می‌باشد

از جوان حسن سلوک پیر نتوان یافتن‌

گوشۀ چشم کمان از تیر نتوان یافتن‌ (بیدل)

مخند ای نوجوان‌! زنهار بر موی سفید من‌

که این برف پریشان بر سر هر بام می‌بارد

طفل را هر سر انگشت بوَد پستانی‌

روزی بی‌خبران دست و دهان می‌باشد

(سرآهنگ‌: چه خوب یک بیت به یادم آمده آقای مددی‌، که به همین می‌چسپد. مددی‌: بفرمایید استاد. سرآهنگ‌: هرکه روزی ز عمل خویش خورد(۱) / منت از حاتم طایی نبرد. مددی‌: به به‌، بسیار اعلا، بسیار اعلا. سرآهنگ‌: هرکه روزی ز عمل خویش خورد / منت از حاتم طایی نبرد. طفل را ببینید، هر سر انگشت او پستان است‌. قصۀ حضرت موسی‌ (؟) کِلک‌های خود را می‌چوشید. مادرش دید که شیر می‌خورد. هر کلک او را شیر ساخته بود برایش‌.)

مشو از صحبت بی‌برگ‌ونوایان ملول‌(۲)

که شب قدر نهان در رمضان می‌باشد

بیدل به یقین کوش‌، هدایت این است‌

مگذر ز حضور دل‌، نهایت این است‌

تا چند خوری فریب قرب موهوم‌؟

هم‌صحبت ما باش‌، ولایت این است‌ (بیدل)

چو بشنوی سخن اهل دل‌، مگو که خطاست‌

سخن‌شناس نه‌ای جان من‌! سخن اینجاست‌. (حافظ)

(به زور واه واه بگویید. ما و شما خوب‌، مجلس موسیقی است دیگر. خوش‌تان می‌آید؟)

 

۱. در اصل دیوان سعدی: هر که نان از عمل خویش خورَد
۲. در اصل دیوان صائب: غافل

 

نسخۀ انیس

ای اشک‌! دمی انیس ما باش‌

ما هم ز نظرفتادگانیم‌

دیدۀ زنده‌دلان اشک‌فشان می‌باشد

آب از قوّت سرچشمه روان می‌باشد

گریه بر هر درد بی‌درمان دواست

چشم گریان چشمۀ فیض خداست

صحبت پیر و جوان راست نیاید هرگز

تیر یک لحظه در آغوش کمان می‌باشد

در دل پیر، تمنّای جوان بسیار است‌

این بهاری است که در فصل خزان می‌باشد

خضاب، پردۀ پیری نمی‌شود صائب

به مکر و حیله خزان را بهار نتوان کرد

طفل را هر سر انگشت بوَد پستانی

روزی بی‌خبران دست و دهان می‌باشد

هر که روزی ز عمل خویش خورد(۱)

منت از حاتم طایی نبرد (سعدی)

کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا

که آدم از بهشت آید برون تا نان شود پیدا

تمیز لذت دنیا هم آسان نیست‌، ای غافل‌!

چو طفلان خون خوری یک عمر، تا دندان شود پیدا  (بیدل)

مشو از صحبت بی برگ و نوایان ملول(۳)

که شب قدر نهان در رمضان می‌باشد

 

۱. اصل شعر در گلستان سعدی: هر که نان از عمل خویش خورد / منت حاتم طایی نبرد
۲. متن دیوان: غافل