شعر از بیدل است و در دو آهنگ با دو ملودی اجرا شده است.
نسخۀ بهره
این یکی از آهنگهای جانانۀ استاد سرآهنگ است، از آنها که همه ویژگیهای سبک کار او را دارد. هم شعر زیبایی از بیدل انتخاب شده است؛ هم بیتهای شاهد متناسب مقام، هم ملودی زیبا و هم شرحها و سخنانی در میانۀ آهنگ، که گاهی به شکل گفتگو با آقای عبدالوهاب مددی گردانندۀ برنامه رخ میدهد. از این صحبتها مشخص است که آهنگ در یکی از برنامههای «د آهنگونو محفل» (محفل آهنگها) رادیو افغانستان با گردانندگی آقای عبدالوهاب مددی اجرا شده است. بسیاری از آهنگهای خوب استاد در این برنامه خوانده شده است و به راستی اگر این برنامه نبود و عبدالوهاب مددی نبود، چه بسیار آهنگهای عالی استاد که اکنون در دست ما نبود.
به صد گردون تسلسل بست دور ساغر عشقم
که گردانید یارب اینقدر گرد سر عشقم؟
زمین را بهره بخشیدند از عشق
ندادند این شرافت آسمان را
استاد کاینات که این کارخانه ساخت
مقصود عشق بود، جهان را بهانه ساخت (مسلمی شیرازی)[۱]
نه دنیا عبرتآموزم، نه عقبا حسرتاندوزم
به هیچ آتش نمیسوزم، سپند مجمر عشقم
سرشکم، دود آهم، شعلهام، داغ دلم، بیدل
چو شمع از حاصل هستی سراپایم همین دارد (بیدل)
به محشر چون سر خجلت برآرم از کفن، گویم
که یارب! داغ هجران دیدهام، دیگر نسوزانم
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما (حافظ)
از خاک تربتم نفسی میزند غبار
بیدل! هنوز زندۀ عشقم، نمردهام (بیدل)
گهی صلح و گهی جنگم، گهی مینا، گهی سنگم
دو عالم گردش رنگم، جنون ساغر عشقم
(سرآهنگ: گهی صلح و گهی جنگم، گهی مینا، گهی سنگم. دو عالم گردش رنگم، جنون ساغر عشقم. من به این یک بیت میرسانم و این را تفسیر میکنم:)
گرفتار دو عالم رنگم از بیرحمی نازت
اسیر الفت خود کن، اگر میخواهی آزادم (بیدل)
(مددی: اسیر الفت خود کن، اگر میخواهی آزادم… سرآهنگ: چون بیرحم است من گرفتار دو عالم رنگم، از چه؟ از بیرحمی ناز تو. اگر میخواهی که از این دو بلا مرا نجات بدهی، از دو عالم رنگ، اسیر الفت خود بساز مرا، اگر میخواهی آزاد شوم. از بیرحمی تیر شو و اسیر الفت خود کن اگر میخواهی آزادم. گهی صلح و گهی جنگم، این عین همان معنی را افاده میکند.)
چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد
در آتش هم عرق دارم، خجالتپرور عشقم
(مددی: در آتش هم عرق دارم… همین را هم، لطفاً بگویید استاد برای شنوندهها، تفسیرش را. سرآهنگ: چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد. با این که میسوزد، سرتاپا میسوزد، باز هم حق وفا ساقط نمیشود. از چه؟ در آتش هم عرق دارم. وقتی انسان خجالت میکشد، عرق میکند. عرق که کرد، همان است که حق وفا را نتوانسته ادا کند. با این که میسوزد ـ میبینید که شمع عرق هم میکند، عرقش میریزد؟ ـ در آتش هم عرق دارم، از چه؟ خجالتپرور عشقم. با این که من خود را سوختاندهام، مگر حق وفای تو را نتوانستهام ادا کنم. باز دیگر، دو ضد را به هم جمع کردهاست حضرت ابوالمعانی بیدل. «آتش» و «آب» را یکجای ساخته است. این دو ضد است که به هم جمع نمیشود. از جملۀ صنعت شعری حضرت ابوالمعانی همین است که دو ضد را به هم جمع کردهاست، آب و آتش را. این از نگاه صنعت شعریاش است و از نگاه تحلیلش هم این است که در آتش هم عرق کردهام، با این که من سوختم هم، عرق کردم، این عرق خجالت است که حق وفای تو را ادا کرده نتوانستم. مددی: بسیار اعلا، واه واه.)
(در اینجا قدری راگخوانی دارد و «واه واه»های آقای مددی هم شنیده میشود.)
آمد به میان چو قصّۀ عشق
هر قصّه که بود، از میان رفت
(مددی: واه واه، بسیار عالی.)
ندارد موج مجنون شانهای غیر از پریشانی
چه امکان است بیدل، جمع گردد دفتر عشقم
عقل قاصر چه توان رفعت او دریابد؟
آسمان هم نرسیده است به پای بیدل
بیتکلّف همه مدهوش شود در محفل
چون سرآهنگ شود نغمهسرای بیدل (شایق جمال)[۲]
نسخۀ جلوه
جلوه تا دیدی نهان شد، رنگ تا دیدی شکست
فرصت عرض تماشا این قدر دارد بهار (بیدل)
به صد گردون تسلسل بست دور ساغر عشقم
که گردانید یارب اینقدر گرد سر عشقم
تمام عمر به دور سر تو میگردم
اگر به من بگذارند اختیار مرا
علاج درد سرش را اگر نمیدانید
مرا برید به گرد سرش بگردانید
نه دنیا عبرتآموزم، نه عقبا حسرتاندوزم
به هیچ آتش نمیسوزم، سپند مجمر عشقم
بیدردی از خیانت اعمال زندگی است[۳]
از هر نفس که ناله ندارد حساب گیر (بیدل)
چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد
در آتش هم عرق دارم، خجالتپرور عشقم
وقت است که بر بیکسی عشق بگرییم
کاین شعله ز خار و خس ما خاکنشین شد (بیدل)
ادب عشق تقاضا نکند بوس و کنار
دو نگه چون به هم افتاد، همان آغوش است (جلال عضد)[۴]
همت مردانه میباید[۵] گذشتن از جهان
یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند (صائب)
گهی صلح و گهی جنگم، گهی مینا گهی سنگم
دو عالم گردش رنگم، جنون ساغر عشقم
آهنگ کامل است. قبل از آن یک راگ (گفتم به دل زمانه چه دارد…) خوانده شده و بعد از آن آهنگ «شاد کن جان من که غمگین است» خوانده میشود.