برخلاف رسم اغلب آوازخوانان که شعرهای ساده و عام‌پسند از شاعران را برمی‌گزینند، استاد سرآهنگ بعضی از شعرهای دشوار و سنگین بیدل را نیز خوانده است. این به خاطر وقوف و ممارست طولانی او در شعر بیدل است، چون باید سال‌ها با بیدل آشنا باشی تا چنین شعرهایی را بپسندی و بفهمی.

باری، این از غزل‌های دشوار و در عین حال قوی بیدل است. این یکی از ۱۳ غزلی است که من در کتاب «کلید در باز» به طور کامل شرح کرده‌ام، البته در حدی که در توان من بوده است.

اجرای استاد هم عالی است، ولی موسیقی آن متأسفانه فقیر است؛ فقط یک صدای هارمونیه و طبله به گوش می‌رسد و بس. گویا آهنگ در یک جلسۀ‌ خانگی خوانده شده است.

 

 

جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتّانت‌

چه سنگین بود یارب‌، سایۀ دیوار مژگانت‌

تحیر بر سراپای تو وا کرده است آغوشی‌

که چون طاووس نتوان دید بیرون گلستانت

طاووس این بهارم، ساغرکش خمارم

در راه انتظارم صد چشم و یک پریدن (بیدل)

به شوخی‌های استغنا نگه‌واری تغافل‌زن‌

سرشکم لغزشی دارد نیاز طرز مستانت

چه نیرنگ است سامان تماشاخانۀ هستی‌

مژه بر خویش وا کردم‌، جهانی گشت حیرانت‌

شکست دل به آن شوخی ز هم پاشید اجزایم‌

که گُل کرد از غبارم گَردۀ تصویرِ پیمانت