من باید این نویسنده را «ارباب تشدیدها» بنامم، کسی را که در پانزده صفحه‌ی مقاله، حدود سیصد تشدید بی‌زبان را مصرف کرده است. این‌ها کلمه‌های تشدیددار مقاله‌ای است که در دست ویرایش دارم (البته هر یک به طور متوسط شش بار در این مقاله تکرار شده است):

اخوّت، ادبیّات، اطّلاعات، امّا، اوّل، اهمّیّت، بچّه، بوسیّدم، تأمّل، تحرّک، تحوّل، تخیّل، تفکّر، توجّه، جزئیّات، حبیبیّه، حتّی، حسـّی، خاصّ، خصوصیّت، دقّت، ذهنیّت، راحتّی، رقّاصه، سنّتی، سیّد، شخصیّت، علّت، علّی، عمّه، فعّالیّت، کلّ، کلّی، کمیّت، متنوّع، متوسّط، مجسّم، محمّد، معرّفی، معلّم، مقدّمه، مقدمّه، مهمّ، موقعیّت، واقعیّت، وضعیّت.‌‌

 

پرسش مهم: آیا ما ملزم به درج همه تشدیدها در متن هستیم؟

به گمان من همان‌گونه که در خط فارسی درج همه فتحه‌ها، کسره‌ها، ضمه‌ها، علامت سکون و دیگر نشانه‌‌ها الزامی نیست،  تشدید هم نباید الزامی باشد. چرا ما «اهمیت» را «اهمّیّت» بنویسیم، ولی «اَهَمّیّت» ننویسیم؟ چرا «متوسّط» را «مُتَوَسّط» ننویسیم؟ در این میان تشدید بیچاره چه گناهی کرده است که باید در عید و عزا قربانی شود، آن‌هم گاهی دو بار پیاپی در یک کلمه، مثل «اهمّیّت»؟

بله، مخاطبی که اندکی سواد داشته باشد، می‌تواند این کلمات را بدون زیر و زبر هم بخواند. پس می‌تواند بدون تشدید هم بخواند. پس می‌رسیم به یک قانون طلایی.

قانون طلایی: تشدید نشانه‌ای از جنس فتحه و کسره و ضمه است و درج آن در متن فارسی ضرور نیست، مگر در مواقع ضرورت.

خوب. این که «از کرامات شیخ ما» شد. مشکل همچنان باقی است. این ضرورت چه زمانی است؟ اکنون عرض می‌کنم. یعنی ما چند مقام ضرورت داریم.

آنگاه که کلمه بدون تشدید اشتباه خوانده می‌شود

ضرورت اول وقتی است که کلمه بدون تشدید اشتباه خوانده شود، به ویژه در مورد کلمات غریب، مهجور و دشوار مثل «طیّب»، «متنعّم» و «حیّز انتفاع». طبیعتاً در اینجا شناخت مخاطب هم مهم است. اگر برای مخاطبان خاص و نخبه می‌نویسیم، تشدید کمتر لازم است. ولی برای یک دانش‌آموز یا مخاطب عام، ممکن است بیشتر لازم افتد. شنیده‌اید آن حکایت را که دانش‌آموز به معلم گفت «به چه مَجُوزی به من نمره کم دادید؟» و معلم پاسخ داد: «به همین مَجُوز که کلمه‌ی مجوّز را هم یاد نداری.»

آنگاه که کلمه با کلمه‌ای دیگر اشتباه می‌شود

ضرورت دوم که مهم‌تر است، وقتی است که کلمه بدون تشدید با کلمه‌ای دیگر اشتباه شود مثل این موارد: «مُسکّن / مَسکَن»، «خیّر / خَیر»، «عِلّی / علی».

از این‌ها که بگذریم، گاهی نیز اتفاق می‌افتد که تشدیددار کردن کلمه سرعت خواندن و فهم مطلب را بالا می‌برد. یعنی درست است که مخاطب در هر حال آن را درست می‌خواند، ولی اگر تشدید بگذاریم، چون کلمه ساختار هندسی متفاوتی می‌یابد، سرعت تشخیص و درک آن بیشتر می‌شود. مثلاً در  کلمات «سنّت»، «حسّی»، «عزّت» این تشدید نقش هویت‌آفرینی و برجسته‌سازی دارد.

البته گاهی عکس این قضیه هم رخ می‌دهد، یعنی تشدیدهای زیاد و بی‌مورد، نه تنها کمکی به بهترخوانده شدن کلمات نمی‌کنند، بلکه آن‌ها را شلوغ می‌سازند، مثل «وضعیّت»، «اهمّیّت»، «فعّالیّت». مسلماً هر آدمی هر قدر هم کم‌سواد باشد، این کلمات را بدون تشدید هم درست می‌خواند و چه بسا راحت‌تر و سریع‌تر.

تشدید در آخرین حرف کلمه

بحث مهم دیگر تشدید در آخرین حرف کلمه است، مثل «خاصّ»، «عام‌ّ»، «ردّ»، «حلّ»، «مهمّ» و امثال این‌ها. در اینجا قاعده چیست؟ جناب دکتر تقی وحیدیان کامیار در کتاب «در قلمرو زبان و ادبیات فارسی» در این مورد مقاله‌ای مفصل و جامع نوشته‌اند. حاصل آن این می‌شود که اگر کلمه با کسره اضافه خوانده شود، می‌شود تشدید آن را حفظ کرد، مثل «ردّ پا»، «حلّ مسئله». اما اگر کلمه کسره‌ی اضافه نداشته باشد تشدید لازم نیست، مثل «رد شدن» و «حل کردن».

تلفظ کلمات در مناطق مختلف

موضوع دیگری که باید در نظر داشت، شیوه‌ی تلفظ کلمات در مناطق مختلف قلمرو زبان فارسی است. بعضی کلمات در بعضی جای‌ها اصولاً بدون تشدید ادا می‌شوند، مثل «جاده» و «بچه» در افغانستان. حتی در شعر بیدل کلمه‌ی جاده را باید بدون تشدید خواند:

دوری مقصد به قدر دستگاه جست‌وجوست

پا گر از رفتار مانَد، جاده منزل می‌شود

در این موارد بهتر است که از تشدیدگذاری بپرهیزیم و خوانندگان را در خواندن متن با گویش خودشان آزاد بگذاریم.

خطای حاصل از جایگزینی

ملاحظه می‌کنید که در فهرست کلمات تشدیددار این دوست نویسنده‌ی ما، کلمات «بوسیّدم» و «راحتّی» هم دیده می‌شود. این‌ها چرا تشدید دارد؟ من فکر می‌کنم که ایشان خواسته است با کمک امکانات جست‌وجو و جایگزینی ورد، متن خود را ویرایش کند و کلماتی مثل «سیّد» و «حتّی» را هم از نعمت تشدید برخوردار سازد. بعد دستور جایگزینی داده و «سید» داخل «بوسیدم» و «حتی» داخل «راحتی» را هم تشدیددار کرده است. در جایی هم تشدید «مقدمه» را روی حرف «م» گذاشته است: «مقدمّه».

بی‌عدالتی در کاربرد نشانه‌ها

نکته‌ی جالب دیگر این است که نویسنده‌ی محترم فقط نسبت به تشدید این قدر مهر و محبت داشته است، در حالی که بسیار کلمات بودند که فتحه و کسره به کار داشتند و ایشان دریغ کرده است. مثل همان «علّی» که بهتر است «عِلّی» نوشته شود. این قضیه به گمان من یک عامل روانی دارد. گاهی انسان‌ها نسبت به یک چیز شرطی و حساس می‌شوند. مثلاً من حس می‌کنم که ویرگول بسیار می‌گذارم. گاه اتفاق افتاده است که در نوشته‌هایم و در مرحله‌ی ویرایش، «ویرگول‌زدایی» کرده‌ام و شاید یک ثلث از ویرگول‌ها را برداشته‌ام.

همین طور که من ویرگول بسیار می‌گذارم، دیگری تشدید بسیار می‌گذارد. دیگری ممکن است علامت فتحه و کسره زیاد بگذارد، مخصوصاً کسره‌ی اضافه که بعضی‌ها علاقه شدیدی به آن دارند. و به همین دلیل هم هست که می‌گویند متن یک نویسنده‌ی حرفه‌ای را هم باید باید ویرایش کرد، چه برسد به مردم عادی. چون ممکن است همان نویسنده یک عادت نگارشی نامطلوب داشته باشد. حتی نوشته‌ی یک ویراستار را هم باید ویرایش کرد، چون ممکن است آن ویراستار مثل من «ارباب ویرگول‌‌ها» باشد.