شعر این آهنگ فراقنامهای است از بیدل و سخت سوزناک و عاطفی. استاد هم سنگ تمام گذاشته و در خلال بیتهای اصلی غزل، بیتهای شاهد زیبایی مناسب مقام خوانده است که در آنها نیز صحبت از سوختن از فراق است. در واقع این یک آهنگ کامل استاد است، با سبک خودش و هنرنماییهای خودش.
نکتۀ گفتنی در مورد بیت آخر غزل این است که در دیوان غزلیات بیدل چاپ کابل، «پروای طاقتم» ثبت شده است. ولی استاد سرآهنگ آن را «پروای طاعتم» میخواند و این درست است، چون این «طاعت» است که با «معبد» و «سبحه» ارتباط دارد. میگوید طاعت من، همین تپیدن دل است که به سبحه گرداندن تشبیه شده است.
برای دانلود هر آهنگ بر روی نام آن کلیک کنید
نسخۀ سرشک
اجرای باکیفیت این آهنگ، همین است در برنامۀ «د آهنگونو محفل» خوانده شده است. صحبتهای مقدماتی این آهنگ نیز وجود دارد. در آنجا گفته میشود که آهنگ به سفارش یکی از شنوندگان برنامه خوانده میشود.
سرشکم، دود آهم، شعلهام، داغ دلم، بیدل
چو شمع از حاصل هستی سراپایم همین دارد
جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
در پرتو چراغی پروانه مینگارم
به خوابی دوش میدیدم که با من میکنی گرمی
شدم بیدار، دیدم آتشی در خانه افتاده است
پروانه به یک سوختن آزاد شد از شمع
بیچاره دل ماست که در سوز و گداز است
به محشر، چون سر خجلت برآرم از کفن، گویم
که یارب! داغ هجران دیدهام، دیگر مسوزانم
با سرخجامهای نظر از دور دوختم
پنداشتم تویی، تو نبودی و سوختم
روز نشاط شب کرد، آخر فراق یارم
خود را اگر نسوزم، شمعی دگر ندارم
من به حسرت دورگرد و مدعی مغرور وصل
ای محبت! خاک بر سر باد تأثیر تو را
بیدل! به معبد عشق پروای طاعتم نیست
چندان که میتپد دل، من سبحه میشمارم
نسخۀ نیرنگ
نمیدانم چه نیرنگ است برق دیرستان الفت را(۱)
که من میسوزم و بوی تو میآید ز داغ من (بیدل)
جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
در پرتو چراغی پروانه مینگارم
چو موم، دوریام از جایگاه شهد وصال
اشارهای است که باید جدا ز یارم سوخت (بیدل)
ناسور را به داغ دوا میکنند و بس
جز سوختن چه چاره کند دردمند او؟ (بیدل)
گرم است آفتاب قیامت و لیک نیست
سوزندهتر ز سایۀ دیوار انتظار
سرشکم، دود آهم، شعلهام، داغ دلم، بیدل
چو شمع از حاصل هستی سراپایم همین دارد (بیدل)
روز نشاط شب کرد، آخر فراق یارم
خود را اگر نسوزم، شمعی دگر ندارم
چون سپند از درد و داغ بیکسیهایم مپرس
دود آهی داشتم، رفت و مرا تنها گذاشت (بیدل)
۱. اصل دیوان: چه نیرنگ است بیدل برق دیرستان الفت را
نسخۀ هجران
کاش هجران داد من میداد اگر وصلی نبود
شمع تصویرم که از من سوختن هم ننگ داشت (بیدل)
جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
در پرتو چراغی پروانه مینگارم
اضطراب و تپش و سوختن و داغ شدن
آنچه دارد پر پروانه، همان دارد شمع (بیدل)
صبرآزمای عشقت در خواب بینیازی است
گرداندنم چه حرف است؟ پهلوی کوهسارم
نسوزم تا نسوزم دیگری را
به آتش چوب تر تنها نسوزد
بیدل، به معبد عشق پروای طاعتم نیست
چندان که میتپد دل، من سبحه میشمارم
نسخۀ سرخجامه
این آهنگ یک ملودی متفاوت با سه اجرای دیگر از این آهنگ دارد.