این هم یک آهنگِ کمتر شنیده شده از استاد سرآهنگ با شعری زیبا از بیدل، ولی افسوس که کیفیت صدای آن خوب نیست. به همین دلیل در یکی دو جای کلماتی از شعرها هم برای من قابل تشخیص نبود.
(آهنگ گویا از ابتدا افتادگی دارد.)
بالش نرم زیر سر داری
کی ز درد دلم خبر داری
به تو نقش صحبت ما چقدر بهجا نشسته
تو به ناز و ما در آتش، تو به خواب و ما نشسته
نارسایی کرد آه بیمروت، ورنه من
میتوانستم به خود سرو تو را مایل کنم
سر راه ناامیدی نه مقام انتظار است
دل بینوا ندانم به چه مدّعا نشسته
گذرگاه خدنگ غمزۀ اوست
دل ما را زیارت میتوان کرد
زین گذرگه به کجا دل بندم؟
هر چه را مینگرم میگذرد
ما برفتیم و عکس ما برجاست
گردش روزگار برعکس است
ز هجوم رفتگانم سر و برگ عافیت کو؟
که صدای پا به گوشم چو هزار پا نشسته
بر فسونهای امل مغرور جمعیت مباش
عمر معشوقه است و[۱] پیمان وفا خواهد شکست (بیدل)
دیگر به کجا میروی ای طالب آرام
گردون تپشآباد و زمین زلزله دارد (بیدل)
گل زخم ناوک ما[۲] چقدر بهار دارد
که چو حلقه بر در دل همه دلگشا نشسته
آمد دل از سیاحت و آورد این خبر
آسودگی به هیچ ولایت نمانده است
مرا عجز و تو را بیداد دادند
به هر کس هر چه باید داد دادند
(آذر بیگدلی)
یک شب ای ماه به جاسوسی عشاق برآ
تا ببینی که چه سان شب به سحر میآرند
چو حباب عالمی را هوس کلاهداری است
به دماغ پوچمغزان چقدر هوا نشسته
نیست غیر از خودسریها سنگ مینای حباب
این سر بیمغز را بیدل، هوا خواهد شکست (بیدل)
[۱] متن دیوان: عمر معشوق است،
[۲] متن دیوان: ناوک او