به آن سیمینبدن، زر بگذرانم
شعر این آهنگ از واقف لاهوری است، شاعری که استاد سرآهنگ شعرهای بسیاری از او را خوانده و سخت به او علاقه داشته است. در این غزل بیت «مسیحای مرا از من بگویید / که من تا کی به بستر بگذرانم» خاطرۀ واپسین ایام عمر استاد سرآهنگ را هم زنده میسازد، آنجا که در بستر بیماری در بیمارستان علیآباد کابل، در پاسخ خبرنگاری که از او میخواهد جملاتی با مردم سخن بگوید، این بیت را هم میخواند و از مردم میخواهد که به او دعا کنند. متن تصویری آن مصاحبه موجود است.
به آن سیمینبدن، زر بگذرانم
تکلف بر طرف، سر بگذرانم
یک جان چه متاعی است که سازند فدایت؟
امّا چه توان کرد، که موجود همین است
اگر دانم که راضی میشود یار
دل و دین و سر و زر بگذرانم
مسیحای مرا از من بگویید
که من تا کی به بستر بگذرانم؟
من بیدل علاج میکردم
مرض عشق اگر دوا میداشت (بیدل)
مسیحا در علاجم گفت: روی یار کمتر بین
دوایم داد، لیک از زندگی فرمود پرهیزم
ندارم هیچ واقف، چون ظهوری
دلی دارم، به دلبر بگذرانم