غزل زیبایی است از بیدل که در طرزی جذاب خوانده شده است. کیفیت آن خوب است و کامل است.
به هر جا رفتهام از خویشتن، راه تو میپویم
اگر نزدیک اگر دورم، غبار آن سر کویم
به مضراب خیالی میکند طوفان خیال من[۱]
زبان رشتۀ سازم، نمیدانم چه میگویم
ما ز هر اهل دلی یک شمّه کار آموختیم
ناله از نی، گریه از ابر بهار آموختیم
به تکلیف بهارم میدهی زحمت، نمیدانی
به یاد او[۲]، دل خونگشتهای دارم که میبویم
ز یار دورم و صبری ندارم، ای ناصح!
دل شکسته همین ناله میکند، معذور (بیدل)
چنان محو تماشای گریبان خودم بیدل
که پنداری خیال او سری دارد به زانویم
شمع محفل بر خموشی بست و مینا بر شکست
هر کسی زین انجمن طرزی دگر نالید و رفت (بیدل)