شعر: بیدل
کیفیت صدا: متوسط
تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد
باید میان یاران ما و شما نباشد
بیدل ز سخنهای، تو مست است شنیدن
تحریک زبان قلمت موج شراب است (بیدل)
با هرکه هرچه گویی سنجیده بایدت گفت
تا کفهٔ وقارت پا در هوا نباشد
دردسر زبان مده از حرف نارسا
از خم برون میار می نارسیده را (بیدل)
احترام از خلق خواهی، خلق را کن احترام
نام مردان را به نیکی بر، که مانی نیکنام
بر ما خطا گرفتن از کیش شرم دور است
کس عیب کس نبیند تا بیحیا نباشد
آثار بنای خلق بر دوش خطاست
اینجا به غیر از کجی نمی آید راست
هر نیک و بدی که فطرتت نپسندد
شرمی کن و چشم بپوش، بیعیب خداست (بیدل)
کسی به فهم کمالم دگر چه پردازد
ز فرق تا به قدم عیبم، این هنر دارم (بیدل)
عیب مردان فاشکردن بدترین عیب هاست
عیبگو، اول کند بیپرده عیب خویش را
درخور عرض رازِ دل بخیهگشاست زخم لب
تا ندرند پردهات، پردهٔ هیچکس مدَر (بیدل)
(از اینجا یک راگ شروع میشود)