شعرها، رباعی‌هایی است از شاعران مختلف. نام بعضی شاعران مشخص نشد و نام بعضی نیز به مدد جستجوی گوگل به دست آمده است و اعتبار آن در همین حد است.

 

روزم به غم و شب به الم می‌گذرد

عمرم همه در محنت و غم می‌گذرد

سرمایۀ عمر من همین یک‌دو دم است

افسوس که بی‌تو دم‌به‌دم می‌گذرد (ابوالحسن فراهانی)

 

ای چشم جهان‌بین مرا نور از تو

ایام، مرا ساخته مهجور از تو

دوری ز تو کرده است بیمار مرا

نزدیک به مردن شده‌ام دور از تو

 

من درد تو را به هیچ درمان ندهم

خاک قدمت به آب حیوان ندهم

تا جان ندهم خیالت از سر نرود

از دل نرود مهر تو تا جان ندهم

 

دور از مَه رخسار تو تا کی باشم؟

بی لعل شکربار تو تا کی باشم؟

بر عمر چه اعتماد و بر گردش چرخ؟

محروم ز دیدار تو تا کی باشم؟

 

شب قصۀ هجران جگرسوز کنم

روز آرزوی وصل دل‌افروز کنم

القصه که دور از تو به صد خون جگر

روزی به شب آرم و شبی روز کنم (امیدی تهرانی)

 

آوازه عشق ما به هر خانه رسید

درد دل ما به خویش و بیگانه رسید

از درد و غم عشق به هر جا که رویم

گویند ز ره دور [که] دیوانه رسید (شرف عراقی)

 

نی دست به زلف لاله‌پوش تو رسد

نی لب به لب شکرفروش تو رسد

کوتاهی قد تو برای دل ماست

تا نالۀ زار ما به گوش تو رسد  (کمال‌الدین اصفهانی)

 

ای آن‌که به حسن و در لطافت ماهی

هرچند که کوتاه‌قدی دل‌خواهی

شاخ گلی، از پستی خود عار مدار

عمر منی [از] بهر همین کوتاهی (شفایی اصفهانی)

 

من در غم تو، تو در وفای دگری

دلتنگ تو من، تو دلگشای دگری

در مذهب عاشقان روا کی باشد

من دست تو بوسم و تو پای دگری؟ (جعفر بافقی)

 

ای باد گذر بر سر کویی داری

سرگشتگی از سلسه‌‌مویی داری

از بهر خدا به سوی من کن گذری

از گلشن وصل یار بویی داری

 

گفتم: چشمم؛ گفت: به راهش می‌دار

گفتم: جگرم؛ گفت: پر‌آهش می‌دار

گفتم که دلم؛ گفت: چه داری در دل

گفتم: غم تو؛ گفت: نگاهش می‌دار