یادداشت: این مقاله در واقع شکل بسیار خلاصه‌ای از مقالۀ مفصل «کربلا و عاشورا در شعر فارسی» است که به زودی در چند قسمت در همین سایت منتشر خواهد شد.

شعر، یکی از جلوه‌های بارز احساسات و افکار انسانهاست‌. آنان بدین‌وسیله می‌کوشند به عواطف و اندیشه‌های خویش رنگی هنری بزنند و آنها را در قالبی دلپذیر به دیگر هم‌نوعان خود ارائه کنند. بنابراین‌، با بررسی شعر یک جامعه یا ملّت در یک دورۀ تاریخی‌، می‌توان به روحیات آن مردم پی برد و دریافت که میزان توجه‌شان به موضوعات مختلف تا چه حد بوده است‌.

بنابراین‌، با بررسی جایگاه حضرت پیامبر اکرم‌(ص‌)، ائمۀ معصوم و دیگر بزرگان دین در شعر فارسی‌، می‌توان میزان و نوع توجه مردم این قلمرو زبانی را به مفاهیم دینی در طول تاریخ هزارسالۀ شعر فارسی‌، دریافت و بررسی کرد. ما در این نوشته‌، سیمای حضرت امام حسین‌(ع‌) و واقعۀ کربلا را در شعر فارسی جست‌وجو می‌کنیم‌. از آنجا که ما با یک تاریخ هزارسالۀ شعر فارسی سروکار داریم‌، بهتر است برای بررسی دقیق‌تر، آن را به چند مرحله تقسیم کنیم‌.

 

۱. از آغاز تا دورۀ صفوی‌

در این دورۀ ششصدساله که از اواسط قرن سوم هجری یعنی پیدایش رسمی شعر فارسی تا ظهور دولت صفوی در قرن نهم را در برمی‌گیرد، در شعر فارسی توجهی خاص و ویژه به امام حسین‌(ع‌) و واقعۀ کربلا دیده نمی‌شود. نه تنها امام حسین‌، که دیگر ائمه نیز در شعر این ششصدسال‌، حضوری پررنگ ندارند و این امر، دلایل خاصی دارد.

شاید مهم‌ترین دلیل غریب‌ماندن سیدالشهدا(ع‌) و واقعۀ کربلا در شعر این مقطع زمانی‌، عدم یک پایگاه ثابت رسمی و حکومتی برای تشیع باشد. می‌دانیم که شعر فارسی‌، از همان اوایل در دربارها تکوین یافت و رشد کرد و در حوالی قرن ششم هجری بود که پای آن به مدارس و خانقاهها کشیده شد. سلسله‌های حکومتی آن عصر نیز غالباً بر مذهب سنّت و جماعت بودند و پیرو خلفای عباسی بغداد. به همین لحاظ، نه تنها با مذهب تشیع سر سازگاری نداشتند، که در ایجاد تنگنا و فشار بر شیعیان نیز می‌کوشیدند. طرد شدن شاعری مثل ناصرخسرو قبادیانی از جامعۀ آن روز و پناه‌بردن او به درّه‌های صعب‌العبور بدخشان‌، یکی از نمونه‌های عینی فشاری است که بر شیعیان در آن مقطع زمانی وجود داشت‌. شاعر دیگری که او نیز مورد بی‌مهری خاندان غزنوی قرار گرفت‌، فردوسی طوسی بود که در این مورد نیز اعتقادات شیعی این شاعر را نباید نادیده گرفت‌.

این را نیز فراموش نکنیم که نه‌تنها عنایت به بزرگان تشیع در شعر درباری آن روز کمتر دیده می‌شود، نسبت به دیگر بزرگان دین و فرهنگ و معارف دینی نیز این بی‌توجهی مشهود است‌، چون به راستی نه آن سلسله‌های حکومتی به مفاهیم دینی علاقه‌ای داشتند و نه شاعران درباری آن روز، همچون فرّخی و عنصری و منوچهری‌. اگر هم تک‌وتوک حمد خدای تعالی و نعت حضرت پیامبر در دیوانهای این شاعران دیده می‌شود، بیشتر برای حفظ ظاهر و رعایت سنّتهای ادبی است‌.

پس از آن که شعر فارسی از دربارها به مدارس و خانقاهها نفوذ یافت‌، البته معارف دینی و مفاهیم مذهبی در آن پررنگ‌تر شد و شاعرانی چون سنایی‌، عطّار، مولانا جلال‌الدین و دیگران‌، توانستند آن شعر درباری را رنگی کاملاً مذهبی و اعتقادی بزنند، امّا در این نوع شعر نیز توجه ویژه‌ای به امام حسین‌(ع‌) دیده نمی‌شود، چون باز هم غلبه با مذهب اهل سنّت است و ما به واقع هیچ شاعر مشهور شیعه‌ای نداریم که خود را به مدح و منقبت بزرگان تشیع ملزم بداند. مولانای بلخی‌، حافظ، سعدی‌، عطار، خاقانی‌، جمال‌الدین اصفهانی و نورالدین عبدالرحمان جامی‌، همه بر مذهب اهل سنّت و جماعت هستند.

البته از آنجا که حقانیت امام حسین‌(ع‌) و زشتی و پلیدی یزید بن معاویه و اطرافیان او، برای همه مسلمانان روشن است و شیعه و سنی به این امر باور دارند، در شعر شاعرانی که نام‌بردیم‌، همواره امام حسین‌(ع‌) با احترام نام برده شده است‌. ولی یادکردها، بسیار پراکنده است و کمتر به صورت یک شعر مستقل و مفصّل مشاهده می‌شود. این هم چند نمونه از یادکرد امام حسین‌(ع‌) در شعر این دوره‌:

سنایی غزنوی‌:

خرّمی چون باشد اندر کوی دین‌، کز بهر حق‌

خون روان گشته‌است از حلق حسین در کربلا

در یکی صف‌، کشتگان بینی به تیغی چون حسین‌

در دگر صف‌، خستگان بینی به زهری چون حسن‌

دین حسین توست و آز و آرزو خوک و سگ است‌

تشنه این را می‌کشی‌، وان هر دو را می‌پروری‌

بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی‌؟

چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری‌

خاقانی شروانی‌:

من حسین وقت و نااهلان یزید و شمر من‌

روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلاست‌

مولانا جلال‌الدین‌:

دل است همچو حسین و فراق همچو یزید

شهید گشته دوصد ره به دشت کرب‌وبلا

به هر حال‌، در این دوره اگر بخواهیم در پی شعرهای مستقلی برای امام حسین و واقعۀ کربلا باشیم‌، باید به شعر معروف «کجایید ای شهیدان خدایی‌» از مولانا جلال‌الدین اشاره کنیم و هم‌چنین به قصیدۀ سیف فرغانی که برجسته‌ترین مرثیه برای شهدای کربلا در دورۀ قبل از صفویه است‌:

ای قوم‌! در این عزا بگریید

بر کشتۀ کربلا بگریید

با این دل مرده‌، خنده تا چند؟

امروز در این عزا بگریید

فرزند رسول را بکشتند

از بهر خدای‌را بگریید

از خون جگر سرشک سازید

بهر دل مصطفا بگریید

وز معدن‌ِ دل به اشک‌ِ چون دُر

بر گوهر مرتضا بگریید

با نعمت عافیت به صد چشم‌

بر اهل چنین بلا بگریید

دل‌خستۀ ماتم حسینید،

ای خسته‌دلان‌، هلا! بگریید

در ماتم او خَمُش مباشید

یا نعره زنید، یا بگریید

تا روح که متّصل به جسم است‌

از تن نشود جدا، بگریید

در گریه سخن نکو نیاید

من می‌گویم‌، شما بگریید

بر دنیی‌ِ کم‌بقا بخندید

بر عالم پُرعَنا بگریید

بسیار در او نمی‌توان بود

بر اندکی‌ِ بقا بگریید

بر جور و جفای آن جماعت‌

یک دم ز سر صفا بگریید

اشک از پی چیست‌؟ تا بریزید

چشم از پی چیست‌؟ تا بگریید

در گریه به صد زبان بنالید

در پرده به صد نوا بگریید

تا شسته شود کدورت از دل‌

یک دم ز سر صفا بگریید

نسیان‌ِ گنه‌، ثواب نَبْوَد

کردید بسی خطا، بگریید

واز بهر نزول غیث رحمت‌

چون ابر، گه‌ِ دعا بگریید.

 

۲. دورۀ صفوی و قاجاری‌

دورۀ صفوی و قاجاری را به این دلیل با هم بررسی می‌کنیم که توجه به مدح و منقبت ائمه‌، در هر دو تقریباً یکسان است و یک سنّت شعری نیز در آنها ادامه دارد.

با پای‌گرفتن حکومت صفوی در اوایل قرن دهم هجری‌، نخستین پایگاه رسمی و قدرتمند برای حمایت از تشیع ایجاد شد و نظامی پی‌ریزی شد که در آن‌، گرایشی شدید به مذهب دیده می‌شد، به ویژه در حوزۀ مدح و منقبت بزرگان تشیع‌. به همین لحاظ، شاعران فارسی‌زبانی که در قلمرو حکومت صفویان به سر می‌بردند نیز به سوی این مضامین کشیده شدند. مشهور است که محتشم کاشانی وقتی شعری در مدح شاه طهماسب صفوی سرود، شاه از او خواست که به جای مدح حاکمان‌، به منقبت بزرگان دین بپردازد و پاداشش را از او بگیرد. چنین بود که محتشم نیز به سرایش شعر مذهبی روی آورد و ترکیب بند معروف خویش را آفرید. این تشویق و حمایت از شعر و شاعران مذهبی‌، در طول دورۀ حکومت صفوی ادامه داشت و حتی می‌توان گفت که صفویان برای ایجاد یک هویت سیاسی و مذهبی مستقل در برابر شاهان عثمانی‌، از آن استفاده می‌کردند. این گرایش‌، پس از آن نیز در دورۀ قاجاریه ادامه یافت و شاهان قاجار هرچند در حد صفویان تعصّب مذهبی نداشتند، برای مناسبتها و مجالس و محافل مذهبی به این گونه شعرها نیاز داشتند.

در همین قرنها بود که یکی از معروف‌ترین مرثیه‌ها برای امام حسین‌(ع‌) و دیگر شهدای کربلا سروده شد، و آن نیز ترکیب‌بند محتشم کاشانی است‌. این ترکیب‌بند که تا کنون نیز در محافل مذهبی فارسی‌زبانان حضوری زنده دارد، در دوازده بند سروده شده و در هر بند آن‌، به یکی از فرازهای واقعۀ کربلا یا وقایع مربوط به آن‌، اختصاص یافته است‌. محتشم در این شعر توانسته‌است ضمن پرداخت شدید عاطفی به این واقعه‌، تا حد زیادی نیز هنری و شاعرانه کار کند و به همین لحاظ، این شعر، از لحاظ عاطفی و هنری‌، کاملاً در تعادل قرار دارد و هیچ‌یک از جوانب آن بر دیگری غلبه نکرده است‌. اینک بند ششم از این ترکیب‌بند را مرور می‌کنیم‌:

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند،

یکباره بر جریدۀ رحمت قلم زنند

ترسم کز این گناه‌، شفیعان‌ِ روز حشر

دارند شرم کز گنه خلق‌، دم زنند

دست عتاب حق بدر آید ز آستین‌

چون اهل بیت‌، دست در اهل ستم زنند

آه از دمی که با کفن خون‌چکان ز خاک‌

آل علی چو شعلۀ آتش علم زنند

فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت‌

گلگون‌کفن به عرصۀ محشر قدم زنند

جمعی که زد به‌هم صف‌شان شور کربلا،

در حشر، صف‌زنان صف محشر به هم زنند

از صاحب حرم چه توقّع کنند باز

آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند؟

پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل‌

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل‌

ترکیب‌بند محتشم پس از آن‌، مورد تقلید شاعران بسیاری قرار گرفت و دهها شعر در این قالب و این موضوع سروده شد، اما دیگر هیچ‌کس نتوانست آن زیبایی‌، رسایی و تعادل در میان عناصر مختلف شعر را بدین گونه حفظ کند. یکی از شاعرانی که به پیروی از محتشم ترکیب‌بندی در رثای شهدای کربلا سرود، وحشی بافقی بود که اینک دو بیت از بند اول شعر او نقل می‌شود:

روزی است این که حادثه کوس بلا زده است‌

کوس بلا به معرکۀ کربلا زده است‌

روزی است این که دست ستم‌، تیشۀ جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده است‌

روزی است این که کشتۀ بیداد کربلا

زانوی داد در حرم کبریا زده است‌…

امّا در این چند قرن‌، بعضی شاعران نیز بودند که به‌جای تقلید و تکرار شعر محتشم‌، در پی حال و هواهای دیگری برآمدند که از این میان می‌توان به عمان سامانی اشاره کرد که مثنوی گنجینۀ‌الاسرار را در وصف واقعۀ کربلا و قهرمانان آن سروده و در این شعر، سخنان تازه‌ای گفته است‌. اگر ما بتوانیم ترکیب‌بند محتشم را نمایندۀ نگرش عاطفی به واقعۀ کربلا بدانیم‌، گنجینۀ‌الاسرار نمایندۀ نگرشی عرفانی و معرفتی خواهد بود، چون در آن‌، بیشتر وقایع‌، از زاویۀ عرفان و سلوک معنوی مطرح شده‌اند.

 

۳. شعر معاصر

شعر معاصر را باید به دو مقطع قبل از انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب تقسیم کنیم‌، چون در هر یک‌، گرایش شاعران به گونه‌ای خاص است‌.

در شعر قبل از انقلاب‌، باز هم مضامین و مفاهیم مذهبی‌، در انزوا و غربت قرار می‌گیرد، چون از سویی گرایشهای نوین غربی یا چپ‌گرایانه از نوع مارکسیستی در میان شاعران شدت می‌گیرد و از سویی نیز حاکمیت پهلوی چندان به مذهب و امور مذهبی پابندی و علاقه‌ای نشان نمی‌دهد. از همین روی‌، در آثار شاعران برجستۀ قبل از انقلاب نظیر نیمایوشیج‌، مهدی اخوان ثالث‌، احمد شاملو، فروغ فرّخ‌زاد و سهراب سپهری چندان نشانه‌ای از مدح و منقبت بزرگان دین نمی‌توان یافت و حتی در مواردی در کار بعضی از آنان‌، گرایشهای ضددینی نیز به چشم می‌خورد.

در میان شاعرانی که قبل از انقلاب اسلامی به شهرت و معروفیتی نسبی رسیده‌اند و به مفاهیم مذهبی علاقه نشان می‌دهند، فقط طاهره صفارزاده و علی موسوی گرمارودی را می‌توان نام برد که اینان تنها نماینده‌های شعر مذهبی در میان روشنفکران آن دوره هستند.

علی موسوی گرمارودی‌، با شعر خطّ خون خودش شهرت دارد. او در این شعر، یک روش تازه را در ستایش حضرت امام حسین‌(ع‌) پیش گرفته است‌، یعنی سرودن در قالبهای نوین که پیش از این در شعرهای مذهبی کم‌سابقه بوده است‌. علاوه بر آن‌، در شعر او و دیگر هبی‌سرایان متجدد، نوعی نگاه سیاسی و اجتماعی به واقعۀ کربلا نیز دیده می‌شود، به‌گونه‌ای که این واقعه از قالب یک رویداد صرفاً تأثربرانگیز خارج شده و شکل و شمایل یک نهضت آزادیخواهانه و حق‌طلبانه را می‌یابد و البته این نگرش‌، با واقعیت جریان عاشورا نیز مطابقت دارد. در واقع از اینجاست که شاعران به جوانب حق‌طلبانۀ این قیام هم نگاه می‌کنند و می‌کوشند آن را بخشی از رویارویی دایمی حق و باطل بدانند. این نوع نگاه‌، در بعد از انقلاب اسلامی و در شعر علی معلم‌، تشدید می‌شود. او در مثنویهای خویش‌، گاه و بیگاه چنین نگرشی را به تصویر کشیده است‌:

به تَرک‌ِ چشمه در آغاز شب روانه شدیم‌

دو رودخانه برادر، دو رودخانه شدیم‌

دو رودخانه روان تا کران ساحل دور

یکی به بستر ظلمت‌، یکی به بستر نور

دو رودخانه برادر، عظیم و پهناور

دو رودخانه برادر، قریب یکدیگر

یکی به هیأت هابیلیان رهروخوش‌

یکی به هیأت قابیلیان‌، برادرکش‌

یکی صبور در آتش‌، چنان که ابراهیم‌

یکی عنود نه‌، نمرود کینه‌ور، دژخیم‌

یکی ضلال یهودا، ظلوم گرگ‌آیین‌

یکی ملوم حسودان‌، چنان که بنیامین‌

یکی ز نیل به یک عشوه کاروان رانده‌

یکی به نیل به صد حیله مضطرب مانده‌

یکی چنان که محمد، عروج فرموده‌

یکی چنان که ابوجهل بوده تا بوده‌

یکی علی‌، گهر آفرینش ازلی‌

یکی معاویه‌، خصم خدا و خصم علی‌

یکی حسین که میراث‌دار ابراهیم‌

یکی چنان که‌، چه گویم‌، یزید یا دژخیم‌

بدین ترتیب‌، با اوج‌یافتن گرایشهای مذهبی در بعد از انقلاب اسلامی‌، شعر عاشورایی نیز در لباسی جدید ظاهر می‌شود و آن‌، لباس حماسه و قیام و دادخواهی است‌. البته وقوع انقلاب اسلامی که خود یک قیام اسلامی و عدالت‌طلبانه است‌، در ایجاد این گرایش نوین نقش دارد و به همین لحاظ، شاعران انقلاب‌، غالباً کربلا را از زاویۀ یک نهضت می‌بینند تا یک واقعۀ اندوهناک صرف‌.

از آنجا که در دوران انقلاب‌، گرایش نوینی به مذهب در جامعه دیده می‌شود، شعر انقلاب نیز رویکردی عمیق و جدی به حضرت امام حسین‌(ع‌) و واقعۀ عاشورا نشان می‌دهد و حتی می‌توان گفت بیش از دیگر مفاهیم دینی‌، این موضوع مورد توجه شاعران قرار می‌گیرد. در این دوره است که شعرهای بسیار زیبایی در قالبهای مختلف‌، از جمله قالبهای نوین برای واقعۀ کربلا سروده می‌شود.

از میان شعرهای معروف شاعران انقلاب اسلامی برای واقعۀ کربلا، می‌توان به مثنوی زیبای «تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما» از علی معلّم اشاره کرد که در آن نیز همان نگرش تاریخی رویارویی حق و باطل دیده می‌شود.

یکی از شاعران دیگر انقلاب اسلامی که در قالبهای نوین‌، توجهی ویژه به امام حسین‌(ع‌) و قیام کربلا نشان داده است‌، حسن حسینی است‌. او یک مجموعه شعر مستقل در این مضامین دارد، با عنوان گنجشک و جبرئیل که شاید بتوان آثار این کتاب را بهترین شعرهای نو در این موضوع دانست‌. در این قسمت‌، شعر «راز رشید» از این کتاب را که برای حضرت ابوالفضل‌(س‌) سروده شده‌است‌، نقل می‌کنیم‌.

به گونۀ ماه‌

نامت زبانزد آسمان‌ها بود

و پیمان برادری‌ات‌

با جبل نور

چون آیه‌های جهاد

محکم‌

*

تو آن راز رشیدی‌

که روزی فرات‌

بر لبت آورد

و ساعتی بعد

در باران متواتر پولاد

بریده‌بریده‌

افشا شدی‌

و باد

تو را با مشام خیمه‌گاه‌

در میان نهاد

و انتظار در بهت کودکانۀ حرم‌

طولانی شد

تو آن راز رشیدی‌

که روزی فرات‌

بر لبت آورد

و کنار درک تو

کوه از کمر شکست‌

می‌توان گفت که این دو و نیم دهه بعد از انقلاب اسلامی‌، یکی از مقاطع درخشان برای شعر مذهبی فارسی بوده است‌، به ویژه در موضوع قیام عاشورا و این نیز شکل نیافته است‌، مگر به برکت توجه ویژه و جدید مردم‌، شاعران و نظام حکومتی به این موضوع‌.

منابع‌:

دیوان خاقانی شروانی‌، به کوشش سید ضیأالدین سجادی‌

دیوان سنایی غزنوی‌، به سعی و اهتمام مدرس رضوی‌

دیوان شمس مولانا جلال‌الدین محمد بلخی‌

شعر پارسی‌، محمدکاظم کاظمی‌

رجعت سرخ ستاره‌، مجموعه شعر علی معلم‌

گنجشک و جبرئیل‌، مجموعه شعر حسن حسینی‌

خط خون‌، مجموعه شعر علی موسوی گرمارودی‌