امروزه به برکت رسانهها، جشنوارهها و محافل مذهبی، گرایش به شعر مذهبی و به ویژه شعر رضوی به شکل محسوسی افزایش یافته است، به ویژه در میان جوانان. اکنون قریب به یک دهه است که موج جدیدی از این گونه شعر آغاز شده است، شعری که زبان و حال و هوای امروز دارد و با شعر مذهبی محافل سنتی ما کمابیش متفاوت است.
ولی در کنار بالندگی و فراگیری شعر مذهبی، چیزی که میتواند یک آسیب نسبی ولی جدی دانسته شود، یکنواختی این شعرهاست، از نظر فضا، عناصر خیال، مضامین و نمادهای شعرها. البته ما در شعر عاشورایی این یکنواختی شدید را نداریم، چون هم به برکت محافل و مجالس عزاداری محرم، آگاهی مردم از واقعه بیشتر است و هم در عاشورا شخصیتهای مختلفی مطرحاند که برای هر یک میتوان از زوایای مختلف شعر سرود. ولی طبیعتاً در شعر رضوی این تنوع اندک است و به همین دلیل شاعران ناچار میشوند از عناصر و نمادهای حرم و زیارت بهره بگیرند. چنین است که بسیاری از شعرهای رضوی امروز، تقریباً شبیه هم و با عناصر و نمادهایی ثابت مثل «آهو» و «کبوتر» و «گنبد» و «ضریح» سروده میشود. تنها تنوعی که در این شعرها میتوان یافت، در نوع مضمونسازی با این عناصر است. یعنی شاعران میکوشند که با عناصری ثابت، حرفهای متفاوت بگویند و این قدری دشوار است.
به راستی برای فرار از این یکنواختی و یکسانی، و ایجاد تمایز تنوع در شعرهای رضوی چه میتوان کرد؟ آنچه در این مجال به نظرم قابل طرح است اینهاست:
اولین کار که هم از نظر محتوایی ارزش دارد و هم از نظر صوری، شناخت و پرداختن بیشتر به زندگی، سیره و احادیث آن حضرت است. این چیزی است که در شعر رضوی ما نسبتاً غایب است و شاعری که بتواند در کنار نمادهای زیارت، از معارف رضوی بهره بگیرد، به گنجینهای از حرفهای تازه و پیامهای سودمند دست یافته است که هم شعرش را از نظر محتوایی غنی میسازد و هم بدان تنوع و تمایز میبخشد، چون این چیزی است که عموم شاعران عصر ما نسبت به آن کمتوجهاند. این در واقع معدنی است که هنوز به درستی کشف نشده است؛ به همین دلیل هر چه آن را بکاوی به گوهرهای تازهتری دست مییابی.
کار دیگری که شاعر امروز میتواند بکند، برخورداری از تجربهها و چشمدیدهای عینی زندگی است. یعنی شاعر میکوشد که در شعرش به تصویرگری احساس و رفتار خود و اطرافیانش در ارتباط با آن شخصیت بپردازد. مثلاً به جای ستایش یا وصف حرم رضوی، احساسهای درونی خود در یک زیارت را شرح دهد یا حتی وقایعی را که در یک سفر زیارتی برای خودش رخ داده است، روایت کند. چنین شعری چند مزیت دارد. یکی این که شاعر چون از تجربههای احساسی و عاطفی خودش میگوید، سخنش صادقانهتر است. دیگر این که چون یک تجربۀ عینی بیان شده است، مخاطب بهتر میتواند صحنه را درک کند و خود را در آن موقعیت ببیند. و مزیت دیگر که از همه مهمتر است، این است که در این صورت چون شعرها بیان تجربههای خاص و متفاوتاند، سرودۀ هر شاعر با دیگری فرق خواهد داشت. و این همان چیزی است که در این یادداشت بر آن تکیه داریم یعنی تنوع و تمایز.
کار دیگری که میتوان کرد، نگاه اجتماعی و یا حتی انتقادی نسبت به مسایل روز، در پرتو تعلیمات و مفاهیم دینی است. یعنی شاعر چه در مورد مسایل دینی و چه در دیگر مسایل سیاست و اجتماع، از یک منظر نقادانه مینگرد و میکوشد که شعرش از آموزههای اجتماعی، ولی با اتکا به معارف دینی بهرهمند باشد. اگر دقیق بنگریم، در واقع مهمترین نقش دین برای یک جامعه، نقش هدایتی آن است که در شعرهای مذهبی ما غالباً در حاشیه مانده است. این هدایت میتواند ابعاد گوناگونی داشته باشد که یکی از آنها بُعد اجتماعی است. مثلاً در ارتباط با شعر رضوی، به راستی یک شهروند خوب در پایتخت معنوی این کشور چگونه شخصی باید باشد؟ با زائران چگونه سلوک و برخوردی داشته باشد؟ در مناسبات اجتماعی و خانوادگی باید چگونه رفتار کند؟ همینطور یک زائر امام رضا(ع) باید چه ویژگیهای شخصیتی داشته باشد؟ ما میدانیم که یک هدف مهم زیارت، رشد و تعالی معنوی انسان است و حتی میتوان گفت این مهمترین هدف است. پس لاجرم در سایۀ شعر رضوی، باید این را هم نگریست که کسی که به آن حضرت متوسل میشود، چه تحول و تعالی شخصیتیای باید بیابد. به بیان دیگر ما اگر زیارت را موجد یک پیوند معنوی میان زائر و شخصیت حضرت امام رضا(ع) بدانیم، باید عنایت داشته باشیم که هر زیارتی دو وجه دارد، یکی محل زیارت است و دیگری حالات خود زائر. به نظر میرسد که شاعران ما به آن «محل» بیشتر میپردازند و هم از این روی، بیشتر شعرها یکسان از کار درمیآید، چون محل یکسانی را توصیف کردهاند و آن هم با یک نگاه ظاهری. ولی اگر به حالات زائر هم بپردازند، آنگاه به تعداد سرایندگان، ما حال و هوا و فضای متفاوت خواهیم داشت و این خود میتواند تنوعی دلپذیر به شعرها ببخشد.
شهادت امام رضا (علیه السلام) بر شما عزیزان تسلیت باد