Blog
درد دین

آن را که ز درد دینش افسونی هست،
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
هر گاه ز خاک کربلا سبحه کنند،
در گردش آن، چکیدن خونی هست
بیدل شعر عاشورایی بسیار ندارد. از آن شاعرانی نیست که دهها قصیده و ترکیببند برای عاشورا دارند. ولی همان چند شعر اندکی که دارد، همه حاوی معانی عمیقی است که در آن روزگار کمتر سابقه داشته است. مثلاً در آن روزگاری که غالب شاعران فقط بر شهیدان کربلا نوحههای بیثمر میکنند، او احساس مذهبی نسبت به واقعۀ عاشورا را به «درد دین» نسبت میدهد، یعنی یک پشتوانۀ فکری برایش مطرح میکند. جالب است که سنایی هم در آن قصیدۀ معروف خویش، آنجا که به واقعۀ عاشورا اشاره میکند، از «درد دین» میگوید:
در یکی صف، کشتگان بینی به تیغی چون حسین
در دگر صف، خستگان بینی به زهری چون حسن
دردِ دین خود بلعجب دردی است، کاندر وی چو شمع
چون شوی بیمار، بهتر گردی از گردنزدن
تشابه جالب را ببینید که سنایی هم قرنها قبل از بیدل، کشته شدن در راه حق را بهترین علاجِ درد دین میداند.
نکتۀ دیگر در این رباعی بیدل، اشاره به جاودانگی اثرات واقعۀ عاشوراست. شاعر میگوید تا هر زمان که از خاک کربلا تسبیح بسازند، از آن تسبیح خون میچکد. به واقع این خون همیشه میجوشد و انسانهای همۀ تاریخ را به خونخواهی میخواهد. این همان مفهومی است که در تفکر عاشورایی متفکران امروز هم دیده میشود. بیدل در بیتی دیگر از غزلیات خود هم مضمونی شبیه همین رباعی آورده است، آنجا که میگوید:
گلریزی اشک، بوی خون داشت
این سبحه ز خاک کربلا بود
مطالب مرتبط
گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
آهنگ استاد سرآهنگ با شعر بیدل
امشب ز ساز مینا گرم است جای مطرب (دو اجرا)
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
آهنگ استاد سرآهنگ با شعر بیدل
صبا ای پیک مشتاقان قدم فهمیده نِه سویش
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
شعر بیدل با صدای استاد محمدحسین سرآهنگ