شعر از غلامحضرت شایق جمال (۱۲۷۴ ـ ۱۳۵۳ ش) شاعر متأخر افغانستان است. متن شعر را به صورت چاپی نیافتهام، ولی در یک صفحۀ اینترنتی آن را پیدا کردهام که البته با خوانش استاد سرآهنگ در مواردی تفاوت دارد. ابتدا متن آهنگ استاد را میگذارم و سپس شعر را از آن منبع اینترنتی.
به جای ساز، امشب نالهای زین بینوا بشنو
صدای ماتم فرهاد و از شیرین ادا بشنو
خزان آمد، بیا تا رنگ زرد برگها بینی
صدای قلقل مینا و ساز دلربا بشنو
به چشم کم مبین دیوانگان بی سر و پا را
ز من این نکتۀ چون گوهر از بهر خدا بشنو
تو را گوشی دگر هم داده در دل، صانع بیچون
که پند سودمند دوستان باوفا بشنو
برو گمنام کن خود را به دشت بیخودی «شایق»
نه از بیگانه بدگویی، نه وصف از آشنا بشنو
منبع اینترنتی:
شعر در صفحۀ فیسبوک ویسالدین محمدی به این صورت منتشر شده است:
به جای ساز امشب نالهای زین بینوا بشنو
صدای ماتم فرهاد، ای شیرین ادا، بشنو
بهار آمد، برو در سایه بید و لب جویی
نوای قلقل مینا و ساز دلربا بشنو
به شکر دولت خود از گدایی بینوا گاهی
فغان و ناله و شور و نوا و التجا بشنو
به انصاف و مروت باش با خلق خدا دایم
مشو زحمتکش دشنام و نفرینی، دعا بشنو
به چشم کم مبین دیوانگان بی سر و پا را
ز من این نکتۀ چون گوهر از بهر خدا بشنو
تو را گوش دگر هم داده در دل صانح بیچون
که پند سودمند دوستان با وفا بشنو
برو گمنام کن خود را به دشت بیخودی، شایق
نه از بیگانه بدگویی، نه وصف از آشنا بشنو