این دو آهنگ هر دو در یک طرز (ملودی) خوانده شده است و از این روی با هم منتشر میشود. شعر «حدیث روی نکو» از واقف لاهوری است و شعر «عیار حسن» از صائب.
حدیث روی نکو
حدیث روی نکویت شنیدهآمدهام
برای دیدن رویت به دیده آمدهام
تو را نه من به غلط نور دیده میگویم
قسم به نرگس مستت که دیده میگویم
از خدا خواهیم خیر خلق و خیر خویش را
زان که بد در پیش ناید مرد خیراندیش را
عجب مدار اگر وحشت است در طبعم
که همره دل ازخودرمیده آمدهام
نه صبر همره من آمده است و نی طاقت
که در رکاب محبت جریده آمدهام
همّت عالی ندارد تکیه بر بازوی کس
آسمان با این بزرگی بیستون استادهاست
جمال کعبه مگر گل به دامنم ریزد
جفای خار مغیلان کشیده آمدهام
(ناقص)
دیوان واقف لاهوری، چاپ سنگی لاهور، صفحۀ ۱۹۶
عیار حسن
عیار حسن ز صاحبنظر شود پیدا
که قیمت گهر از دیدهور شود پیدا
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟
دهد ثمر ز رگ و ریشۀ درخت خبر
نهفتههای پدر از پسر شود پیدا
گندم خال تو از جنّت رویت چیدم
تا نگوید پدر من: پسرم بیهنر است
ز صد هزار پسر همچو ماه مصر، یکی
چنان شود که چراغ پدر کند روشن
(ناتمام)