یادداشت: این سلسله مطلب در زمستان ۱۳۸۸ (محرم و صفر) برای نشریۀ «انصاف» و سایت «آوای افغان» نوشته شد و در ۱۱ قسمت منتشر شد. اکنون آن را در چهار قسمت پیشکش شما میکنم. قسمت اول آن که در این پست منتشر میشود، کوتاه است و قسمتهای بعد بسیار مفصلتر خواهد بود.
گفتنی است که این مقاله بیشتر بر اساس محفوظات ذهنی من نوشته شده است، نه بر اساس کاوشها و تحقیقات منظم و مفصل کتابخانهای. به همین دلیل آن را به چشم یک مطلب تحقیقی ننگرید.
این نیز گفتنی است که صورت بسیار خلاصهای از این مقاله هم با عنوان «نگاهی کوتاه به کربلا و عاشورا در شعر فارسی» در همین سایت منتشر شده است.
۱. ریشههای شعر دینی
شعر و دین
پیش از واردشدن به اصل موضوع، لازم است که مختصری از رابطه میان شعر و دین سخن بگوییم و تعریفی از شعر مذهبی ارائه کنیم که البته شعر عاشورایی را هم دربرمیگیرد. آنگاه میتوان به تاریخچۀ شعر عاشورایی در پهنۀ ادب فارسی پرداخت.
هنرشناسان و نظریهپردازان ادبیات، از دیرباز، شعر را یک هنر آسمانی میدانستهاند و به جنبۀ ماورأ طبیعی آن باور داشتهاند. مثلاً افلاطون حکیم بزرگ یونانی، شاعر را چنین توصیف میکند: «شاعر چیزی است سبک، بالدار و مقدس و تا زمانی که الهام نیافته است، دست به ابداع و کشف نمیتواند زد.»
بنابر همین است که بسیاری از نظریهپردازان، منشأ شعر را نوعی الهام میدانند که البته با الهام دینی کمابیش فرق دارد و از بیقراری روح شاعر در یک حالت روحانی خاص ناشی میشود و این عقیدهای است که تا همین امروز در میان بعضی از هنرشناسان وجود دارد.
از آنجا که دین نیز پدیدهای است قدسی و ماورأ طبیعی که با عوالم ناشناختۀ غیرمادی سروکار دارد، میان شعر و دین، همواره رابطهای محکم وجود داشته است. به گفتۀ یکی از صاحبنظران: شعر، در کاملترین صورت خود، همیشه صبغهی دینی و قدسی خواهد داشت و اگر شعری از منابع لایزال الهی بهرهور نباشد، ناقص است و چیزی کم دارد. آن شعری کاملتر است که اتصال بیشتری به سرچشمههای ملکوت داشته باشد. شاعر با تزکیهی روح و صفای باطن، میتواند زمینهی ادراکات روحی و معنوی را در وجود خویش فراهم سازد تا از عالم بالا دریچههای اشراق و شهود بر او گشوده شود و به سخنانش، گرمی و حلاوت بخشد و از آنجا که قانون تزکیه و روش صفا بخشیدن باطن، تنها در اختیار دین است، شاعری که خود را در آغوش دین نسپارد و روان خویش را در چشمهسار زلال و همیشه جوشان دین شستشو ندهد، هرگز توان تزکیه روحی و عروج معنوی را پیدا نخواهد کرد.
پیوند میان شعر و دین را از یک زاویه دیگر نیز میتوان نگریست و آن، لحن شاعرانۀ کتابهای مقدّس در ادیان مختلف است، بهگونهای که صفاتی همچون فصاحت و بلاغت که از فنون ادب به شمار میآید، در این متون به اوج میرسد. بسیاری از علوم بلاغی ما از متون دینی استخراج شدهاند و یا در آن متون، شواهد و مثالهای بسیاری برای آنها میتوان یافت.
اما همین هنر قدسی و متعالی، در مواقعی که از سرچشمههای وحی معارف دینی بهدور افتادهاست، به طور طبیعی آلودگیهایی به خود پذیرفته و به بیراهههایی نیز رفته است. مثلاً این انحراف از مسیر، در دوران جاهلیت عرب رخ داد و حاصل آن، شعری بود بسیار فصیح و بلیغ، اما بدور از اهداف متعالی انسانی. این شعر، یا در ستایش قوم و قبیله و برانگیزانندۀ تعصبهای قومی بود و یا در وصف اسباب عیش و نوش.
شاید به همین واسطه بود که در بعضی متون دینی صدر اسلام، و از جمله قرآن مجید انتقادهایی نسبت به شاعران دیده میشود و به همین گونه، بزرگان دین، به ویژه پیامبر گرامی اسلام، خود از سرایش شعر پرهیز میکردهاند.
شعر دینی در صدر اسلام
به هر حال، پرهیز حضرت پیامبر اکرم از سرایش شعر، مانع عنایت ایشان به شاعران متعهّد و هدفمند نشد. شاعرانی که به صف مسلمین پیوسته بودند و آثار خویش را در مسیر دین حق قرار دادهبودند، از سوی پیامبر گرامی حمایت و تشویق شدند که از این میان، میتوان حسّان بن ثابت و عبدالله بن رواحه را نام برد.
بنابر گفتۀ دانشمند معاصر رسول جعفریان در کتاب «منتخب الاشعار فی مناقب الابرار»، «یکی از نقاط حسّاسی که شاعران صحابی در آن باره شعر ستایشی سرودند، اشعاری بود که در روز هجدهم ذیحجّۀ سال دهم بعثت در غدیر سرودهشد. این اشعار توسط کسانی مانند حسّان بن ثابت، قیس بن سعد بن عباده و شمار دیگری از صحابه سروده شده و ضمن آنها از اینکه امام علی علیهالسلام به عنوان «مولای مردم» معرفی شده، از آنحضرت ستایش شده است.
به هر حال، ظهور اسلام، شعر عرب را در مسیری دیگر انداخت و هرچند یک شاخه از شعر عربی همچنان با همان سبک و سیاق جاهلیت و در مقابل ارزشهای دینی باقی ماند، بسیاری از شاعران نسل بعد، شعر را در خدمت دین و معارف دینی قرار دادند و از اینجا بود که شعر مذهبی عربی، به طور جدی رشد کرد. مسلماً در این سالها، از شعر فارسی به مفهوم امروزین آن، خبری نبود.
در اوایل، بیشتر توان شاعران مذهبی، صرف دفاع از دین و مقابله با تبلیغات کفّار میشد. اینان میکوشیدند که با ستودن دین اسلام و فضایل حضرت پیامبر و صحابه، مشوّق مردم به سوی دین باشند. بعد از واقعۀ غدیر، پای یک نوع شعر دیگر هم به میان آمد در ستایش حضرت علی علیهالسلام که این نوع شعر، بعدها به دلایلی بسیار رشد کرد و تقویت شد.
با درگذشت حضرت پیامبر اکرم، شاعران مسلمان نخستین مرثیههای جدی خویش را سرودند و از اینجا، نوعی مرثیهسرایی نیز باب شد که پیش از آن، کمسابقه بود.
تا پایان دوران خلفای راشدین، شعر مذهبی در این بستر آرام حرکت کرد و شاعران نیز بیشتر در شرح معارف دینی و بیان حقانیت دین اسلام سخن میگفتند. در این دوران، نمیتوان یک جریان جدی و تازه را در این نوع شعر سراغ گرفت و علت هم این بود که وقایعی آنچنان تکاندهنده رخ نداده بود که مایه سرایش شعر شود.
شعر درباری در عصر اموی
بعد از دوران خلفای راشدین، یک سلسله جهتگیریهای نوین در شعر اسلام روی داد. حکومت در اختیار امویان قرار گرفت و آنان، بسیاری از آداب و رسوم جاهلی را زنده کردند. پس از آن، برای شاعرانی که به آن قضایا دلبستگیهایی داشتند، زمینۀ رشد مجدد پیدا شد.
بدین ترتیب، نوعی شعر درباری شکل گرفت که درونمایهاش یا ستایش خلفای اموی بود و یا توصیف مجالس عیش و نوش و اسباب و لوازم آنها. مثلاً ستایش شراب، یکی از زمینههای اصلی اینگونه شعرهاست که در شعر یزید بن معاویه به صراحت دیده میشود و شاعران درباری نیز از این کار پرهیزی ندارند.
ابونواس شاعر دوران اموی که اصالتاً فارسنژاد بود ولی به عربی شعر میسرود، شاعر شاخص این گونه شعر است. او به احیای شعرهای عاشقانه و خمریه شهرت دارد و همواره در مجاورت و معاشرت با دستگاههای حکومتی بوده است. شاعر دیگری که در دربار اموی به ستایش مروانیان میپردازد، فرزدق است که البته در یک مرحله از دوران شاعری خویش، به دستگاه خلافت پشت میکند و به همین لحاظ، به زندان میافتد. حکایت درگیری او با هشام بن عبدالملک، مشهور و شنیدنی است.
آمده است که روزی از روزهای مراسم حج، هشام بن عبدالملک اموی در مسجدالحرام به طواف مشغول بود و چون در لباس عادی احرام به سر میبرد، کسی از زایران، آنچنان توجهی که او انتظار داشت، به او نکرد. هشام پس از چندی، از ازدحام جمعیت بیرون آمد و به نظارۀ مردم پرداخت. در همین حال، ناگهان متوجه جوانی شد که به صف طوافکنندگان پیوست و مردم با احترام فراوان، برایش راه باز کردند.
نظارۀ این شأن و شکوه این جوان، بر هشام که هیچ توجه ویژهای از سوی جمعیت ندیدهبود، گران آمد و او در پاسخ کسی که نام این جوان را پرسیده بود، اظهار بیاطلاعی کرد، هرچند خود میدانست که او کسی نیست جز امام سجاد، فرزند سیدالشهدا علیهالسلام.
فرزدق شاعر که در جمع حاضر بود، این جفای آشکار در حق فرزند پیامبر را تاب نیاورد و به سرایش قصیدهای مفصّل در معرفی و ذکر فضایل امام سجاد پرداخت. سرایش این قصیده که جواب دندانشکنی به خلیفه به شمار میآمد، برای شاعر گران تمام شد و به محبوسشدن او انجامید.
نورالدین عبدالرحمان جامی شاعر بزرگ قرن نهم، در کتاب هفتاورنگ خویش، این ماجرا را با زیبایی تمام به نظم درآورده و در این میان، بیتهایی از قصیدۀ فرزدق را نیز ترجمه کرده است.
ظهور شعر متعهد و درگیر
گفتیم که یکی از گرایشهای عمدۀ شاعران عرب در دوران خلفای اموی و عباسی، زندهکردن همان محتوای شعر جاهلیت است و از این لحاظ، این گونه شعر را نمیتوان شعری مذهبی دانست، هرچند شاعرش در جامعهای اسلامی زیسته و با عنوان مسلمان شهرت داشتهاست.
اما در کنار شعر درباری، یک نوع شعر دیگر هم رشد میکند و ریشه میگیرد و آن، همان شعر متعهد و ملتزمی است که غالباً از سوی وفاداران به اعتقادات اصیل اسلامی سروده میشود. بیشتر این شاعران، رودرروی دستگاه خلافت قرار دارند و از سوی حکومتهای اموی و عباسی مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.
کمیت بن زید اسدی، یکی از این شاعران است که او نیز همانند فرزدق، در دوران هشام عباسی زندگی میکرده و البته در مقابل دستگاه قرار داشته است. بیشتر شعرهای کمیت در مدح خاندان رسالت است و به همین لحاظ، از سوی دستگاه همواره تحت تعقیب و فشار بوده است. او خود در شعری میگوید که من چهل سال است چوبۀ دار خود را بر دوش میکشم.
وفاداری کمیت به خاندان پیامبر اکرم، باعث شد که هشام بن عبدالملک اموی، او را دستگیر کند. هشام قصد بریدن دست و زبان کمیت را داشت که شاعر با ترفندی توانست از زندان رهایی یابد و متواری شود.
شاعر دیگری که به مدح بزرگان دین معروف است، دعبل خزاعی است که در روزگار مأمون عباسی میزیسته است. دعبل باری از سوی حضرت امام رضا علیهالسلام مورد نوازش و تشویق ویژه قرار گرفته است. در متون تاریخی آمده است که حضرت امام رضا، قصد اهدای صلهای به این شاعر را داشتند و شاعر از ایشان خواست به جای هدایای مادی، پیراهنی را که خود پوشیدهاند، به رسم تبرّک به او بدهند و این داستان، در تاریخ معروف است.
یکی دیگر از این شاعران نیز که هدیه گرفتنش از سوی بزرگان دین معروف است، بوصیری است. این شاعر بزرگ عرب، قصیدهای در ستایش حضرت پیامبر اکرم سرود و چندی پس از سرایش این قصیده، در خواب دید که حضرت رسول، یک پارچه بُرد یمانی به او میبخشند. به همین سبب، قصیدۀ بوصیری به قصیدۀ بُرده شهرت یافته و از شعرهای معتبر عربی به شمار میآید.
و بالاخره، باید از شاعر مذهبی دیگر، یعنی سید حِمْیری نام برد که دهها قصیدۀ شکوهمند در ستایش اهل بیت پیامبر، به ویژه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام سروده است. سید حمیری در سرایش اشعارش در مدح اهل بیت، تا آنجا پیش رفت که اعلان کرد: اگر کسی فضیلتی از علی بیابد که او شعری دربارۀ آن نسروده باشد، میتواند از وی جایزه بگیرد.
تا کنون سیر تاریخی این گونه شعر را در صدر اسلام و در شعر عربی به اجمال پی گرفتیم و در این دوران، البته شعر فارسی به شیوۀ کنونی هنوز شیوع و رواج چندانی نداشته است. در قسمت بعد، به گرایشهای مذهبی در شعر فارسی در قرنهای بعدی خواهیم پرداخت و بیشتر بر روی شعرهای عاشورایی درنگ خواهیم کرد.