و قسم‌خورده‌ترین تیغ‌، فرود آمد و رفت‌

ناگهان هرچه نفس بود، کبود آمد و رفت‌

 

در خطرپوشی دیوار، ندیدیم چه شد

برق نفرین‌شده‌ای بود، فرود آمد و رفت‌

 

کودکی‌، بادیه‌ای شیر، خطابی خاموش‌:

«پدرم را مگذارید، که زود آمد و رفت‌»

 

از خَم کوچه پدیدار شد انبان‌بردوش‌

تا که معلوم شد این مرد که بود، آمد و رفت‌

 

از کجا بود، چه‌سان بود؟ ندانستیمش‌

این‌قدر هست که بخشنده چو رود آمد و رفت‌

فروردین ۱۳۶۹