این آهنگی متفاوت است، با شعری در قالب مثنوی که کمتر در موسیقی سنتی افغانستان رایج بوده است. این شعر، پاره‌ای از مثنوی «عرفان» بیدل است(۱)، در حکایتی مربوط به «ستی» یعنی سوزاندن همسر بعد از مردن شوهر. گویا از زبان آن زن به کسانی که او را برای سوختن آورده‌اند و یا نظاره می‌کنند می‌گوید.

 

 

ای تماشاییان هرزه‌نگاه(۱)

حیف کز جلوه نیستید آگاه

این چراغ فروغ ‌داده به باد

با منش توأمی است از ایجاد

بارها با همین فسرده‌شرر

کرده‌ام درس سوختن از بر

برق شمعش دمی که گشت خموش

منش آوردم از عدم به خروش

ماند بیرونِ در قبیلۀ او

غیر من کس نشد فتیلۀ او

من و او عالمی دگر داریم

کس چه داند به هم چه سر داریم

اینک استاده است در نظرم

می‌نوازد به چشمک شررم

(ناتمام)
۱. در متن دیوان این بیت به صورت «کای تماشاییان…» شروع می‌شود و در واقع ادامۀ بیت قبلی است که می‌گوید: «زان نواهای بیخودی‌پرواز / موبه‌مویش ز شعله داد آواز:»
منبع شعر: کلیات بیدل چاپ کابل، جلد سوم، مثنوی عرفان، ص ۲۸۹ و ۲۹۰