شعر از واقف لاهوری است که میدانیم استاد سرآهنگ علاقهای خاص به او داشته و پس از بیدل، بیشترین آهنگهایش بر روی شعرهای واقف اجرا شده است. این از آهنگهای بسیار خوب استاد است. همه چیز آن کامل است، هم شعر، هم کیفیت اجرا و موسیقی، به ویژه طبله و هارمونیه که خیلی خوب جلوه دارند. راگخوانی ابتدای آهنگ و نیز دقیقۀ ۸:۲۳ به بعد هم که لطف خود را دارد.
خاکِ رهِ تو همره باد صبا رسید
چشم مرا ز غیب عجب توتیا رسید
گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
غبار راه جولان تو با من کارها دارد (بیدل)
شکر تو ای بهار چمن! چون ادا کنم؟(۱)
گل از تو رنگ یافت، به بلبل صدا(۲) رسید
دشنامی از لبش نشنیدیم ای دریغ
از(۳) ما هزار بار به گوشش دعا رسید
دشنامی از آن لعل شنیدم که مپرسید
میخواست به سنگم زند، آخر به گهر زد (بیدل)
لطف نهان یار بنازم که تیر او
دل را جدا رسید،(۴) جگر را جدا رسید
از فیض فقر، این همه شیرینسخن شدم
واقف! مرا شکر ز نی بوریا رسید
مطرب! نفست زمزمۀ لعلِ که دارد؟
کز نالۀ نی، میزند امروز شکر موج (بیدل)
واقف! ز مشق شعر سیه گشت نامهام
دارم ز اهل بیت امید شفاعتی (واقف)
(دیوان واقف لاهوری، چاپ سنگی بمبئی، صفحهی ۱۰۴.)