شعر: بیدل

یاد باد آن کز تبسّم فیض عامی داشتی‌

در خطاب غیر هم با من پیامی داشتی‌

یاد باد آن ساز شفقت‌ها که بی ناموس غیر

در بساط تیره‌روزان عیش شامی داشتی‌

یاد باد ای حسرت ننهاده پا از دل برون‌

چون نگه در چشم حیران هم مقامی داشتی‌

گاهگاهی با وجود بی‌نیازیهای ناز

خدمتی ارشاد می‌کردی‌، غلامی داشتی‌