این نوشته با عنوان «به نیت اصلاح و تکمیل» در شماره شمارۀ ۹ و ۱۰، بهار و تابستان ۱۳۷۸ فصلنامۀ «درّ دری» منتشر شد.
گفتنی است که علاوه بر این، من معرفی و نقد دیگری هم بر این کتاب نوشتهام که با این نشانی در سایت محمدکاظم کاظمی منتشر شده است.
پیش از همه باید گفت که صرف وجود این دانشنامه، یک ارزش بزرگ است. ما نباید فقط شکل موجود آن را با آنچه میتوانست باشد بسنجیم، بلکه باید این وجود را با عدم آن که پیش از این بود، مقایسه کنیم و آنگاه دریابیم که با چه کار بزرگی روبهروییم.
دانشنامه از دو بُعد ارزش دارد، یکی بُعد پژوهشی و اطلاعرسانی آن که بسی عظیم است و دیگر تأثیر غیرمستقیم آن یعنی ایجاد همدلی بیشتر میان اهالی ادب و فرهنگ دو سرزمین ایران و افغانستان. این تأثیر غیرمستقیم شاید از جهاتی، مهمتر از جنبۀ اطلاعرسانی کتاب باشد. بدین ترتیب، اهالی ادب افغانستان بالاخره میبینند که دوستان ایرانی موجودیت زبان و ادب فارسی در افغانستان را که تقریباً در ایران انکار، و یا لااقل فراموش شدهبود رسماً پذیرفته اند و اهالی ادب ایران نیز که گاه حتی در فارسیدانی ما مردم تردید داشتند، کمکم واقعیتهایی پنهان نگاهداشته شده را پیش چشم خود میبینند.
ولی دو عامل باعث شده که تلاش دوستان در هر دو بُعد کمثمر بماند. در بُعد اطلاعرسانی بعضی کمدقتیها که در دانشنامه دیده میشود به اعتبار علمی کتاب خدشه میزند و در بُعد ایجاد همدلی و رفع سوء تفاهمها، همین مسألۀ بحثانگیز مقید ساختن افراد به ایرانی و افغانستانی در دانشنامه تقریباً کار را بیاثر کرده است. توجیه قضیه هرچه باشد، در این نتیجه فرقی نمیکند که مردم افغانستان و ایران آن «ایرانی» را ایران کنونی میپندارند و با همان پندارهای موجود و نهادینهشده با این قضیه طرف میشوند. بهراستی وقتی بر روی جلد کتاب، یک عنوان کلّی آمده، دیگر چه لزومی داشت که در کنار هر اسم، باز هم عنوانی دیگر ذکر شود که مثلاً فلانی شاعر ایرانی و فلانی شاعر افغانستانی. همان کلمۀ شاعر و یا نویسنده و یا هرچه از این قبیل، کافی نبود؟
من به این قسمت فقط به همین اشارهای که شد بسنده میکنم چون دوستان دیگر هم گفته اند. میروم به سروقت بعضی مدخلها تا نمونههایی از اشتباهات و اطلاعات نادرست را هم ذکر کنم. البته باید یادآوری کرد که من فقط به چند تن از شاعران و نویسندگان که باری اطلاعاتی نسبت به آنها داشتهام بسنده میکنم و آنچه مینویسم، فقط با مرور حدود پنجاه تا شصت مدخل فراهم آمده و نه بیشتر.
ـ آرزو، عبدالغفور: از متن چنین تلقی میشود که پرویز آرزو برادر عبدالغفور آرزوست، در حالی که بهراستی چنین نیست. این اشتباه از عنوان کتاب «چهار شاعر، چهار برادر» ناشی شده است.
ـ ادبیات مقاومت در افغانستان: در صفحۀ ۶۵ دانشنامه، آقای «محمدآصف فکرت» (متولد ۱۳۲۵) «شاعر جوان» نامیده شده است. احتمالاً نویسندۀ محترم مقاله، «محمدآصف رحمانی» را منظور داشته است. در همین صفحه به جای «سوگنامۀ بلخ»، «سوگندنامۀ بلخ» ضبط شده است. در صفحۀ ۶۹ و ذیل همین مدخل، گفته شده که کتاب «عبور از هلمند» به چاپ رسیده، که چنین نیست. این کتاب هنوز زیر چاپ است و احتمالاً در همانجا مفقود شده است. باز در همین صفحه گفته شده که کتاب «در پگاه بلخاب» خاطرات مجاهدین استان «بلخ» را در خود دارد و این اشتباه است، چون «بلخاب» با بلخ فرق دارد و از متعلقات استان جوزجان است.
ـ اسیر، محمدعبدالحمید قندیآغا: سال وفات ایشان ذکر نشده و چنین وانمود میشود که مرحوم قندیآغا تاکنون در قید حیات است. در همان صفحه، از «تحلیل اشعار قامضالمعانی» نام برده شده که در واقع منظور، کتاب «کلید عرفان» بوده که «شرح ابیات غامض ابوالمعانی بیدل» است. کلمۀ «قامض» هم احتمالاً به نمونهخوانی بر میگردد.
ـ اصیل یوسفی، محمدرفیع: اسم مرحوم استاد مشعل، «مشغل» تایپ شده است.
ـ بشیر، علیاصغر: سال وفات ایشان ذکر نشده و چنین برداشت میشود که مرحوم بشیر در قید حیات است. (این مدخل میتوانست بسیار مفصّلتر از این باشد با توجه به شخصیت والای علمی و ادبی مرحوم بشیر.)
ـ بلخی، سید میرزاحسین: گفته شده که او در چاپ مجموعۀ سوم داستانهای نویسندگان مهاجر به نام «سالهای برزخ و باد» با حامدی همکاری کرد و مجموعهداستانی برای نوجوانان به نام «دوستی از شهر دور» نیز به چاپ رسانده است. واقعیت این است که «سالهای برزخ و باد» مجموعهای است انفرادی و آن هم از سیداسحاق شجاعی و ربطی به آقای بلخی ندارد. کتابی که آقای بلخی با حامدی گردآوری کرده و نیز «دوستی از شهر دور» هنوز از چاپ بیرون نیامده است.
ـ بلخی، سید محمد اسماعیل: کلمۀ «زنبیل»، «ذنبیل» تایپ شده است. (این مدخل هم میتوانست مفصّلتر باشد.)
ـ خالده فروغ: نخست این که باید به صورت «فروغ، خالده» و در حرف «ف» میآمد. گذشته از آن، از کتاب «قیام میترا»ی او که در سال ۱۳۷۴ در کابل چاپ شده، ذکری نشده است.
ـ خاوری، محمدجواد: گفته شده که کتاب «سنگ ملامت» او در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی مشهد چاپ شد، در حالی که محل چاپ این کتاب، حوزۀ هنری تهران بوده است.
ـ سیاف، عبدالرسول: در این مدخل، کلمۀ «سحبان وائل» به صورت «سبحان وائل» تایپ شده است.
ـ شعر نو در افغانستان: در صفحۀ ۵۸۳ سخن از «بشیر هروی» رفته با عنوان یک شاعر نوپرداز مهاجر که ما کسی با این مشخصات نداشتهایم. اگر منظور «علیاصغر بشیر هروی» باشد که ایشان نویسنده، محقق، منجم و روزنامهنگاری توانا بود، و پیشتر هم نامش ذکر شد، ولی از شاعران مهاجر به شمار نمیرفت. در همین مدخل، مجموعه شعرهایی همچون «خاکستر صدا» و «پیاده آمده بودم…» با عنوان کتابهایی که «به شعر نو نیز پرداختهاند» نام برده شده اند، در حالی که در آنها شعر نو نمیتوان یافت. عجیبتر از این، در جایی، از «شاعران جوانتر که به شعر نو پرداختهاند و هنوز مجموعهشعری از خود به چاپ نرساندهاند» نام برده شده و در این میان، اسم بعضی از شاعران و نویسندگان میانسال و پیشکسوت ذکرشده است، همچون مرحوم علیاصغر بشیر (متولد ۱۲۹۴ و متوفی ۱۳۶۲)، ناصر امیری (متولد ۱۳۲۵)، محمدآصف فکرت (متولد ۱۳۲۵) و محمدعاقل بیرنگ (متولد ۱۳۳۰). همچنین «ثریا واحدی» به صورت «ثریا اوحدی» تایپ شدهاست. اسم «جوالی» هم به چشم میخورد که معلوم نیست چه کسی است و احتمالاً اسم مستعار شاعری باشد.
ـ ضیا قاریزاده: این شاعر دو بار معرفی شدهاست. بار دیگر، ذیل مدخل «قاریزاده، ضیا» است.
ـ عاصی، عبدالقهار: گفته شده که او بر اثر برخورد موشک به خانهاش کشته شد، در حالی که این واقعه نه در خانهاش و در سطح شهر رخ دادهاست. البته این مسألهای فرعی است، ولی به خاطر اهمیتی که عاصی در شعر امروز ما دارد، ذکر آن لازم بود. از این گذشته، این مدخل هم بسیار مختصر است.
ـ عظیمی، محمدظاهر: در این مدخل، عبارت «انجمن شورای مهاجران آمده» که شکل صحیح آن، «انجمن اسلامی شعرای مهاجر افغانستان» بوده است.
ـ قاسمی، حیدر: از تحصیلات او در زاهدان، ساری، مشهد، تهران و بالاخره دریافت دانشنامۀ دکترا سخن رفته که لااقل فقرۀ اخیر آن واقعیت ندارد.
ـ کاظمی، محمدکاظم: گفته شده «وی از ۱۳۷۴ ش مسؤول گروه هنر و ادبیات روزنامۀ قدس بوده است.» که دقیق نیست. این مسؤولیت در حد عضویت در این گروه و مسؤولیت یک صفحه در یک مقطع زمانی بوده است. همچنین اسم کتاب «پیاده آمدهبودم…» به صورت «پیاده آمدهبودم پیاده خواهم رفت» ذکر شده و سال چاپ آن هم ۱۳۷۰ آمده که باید ۱۳۷۱ میبود.
ـ کفاش، ناصر: او کتاب دیگری هم دارد با عنوان «خط ابریشم» که ذکری از آن نیست.
ـ محقق، غفار: از متن چنین استنباط میشود که «شرح رباعیات بیدل» تألیف ایشان است، در حالی که آن، کتابی است از مرحوم «قندیآغا» که به وسیلۀ آقای محقق صرفاً تحریر یافته است.
ـ مزاری، عبدالعلی: گفته شده که ایشان برای گفتوگو با طالبان به «چاریکار» رفت، که مؤلف محترم احتمالاً «چهارآسیاب» را منظور داشته است.
ـ مظفری، سیدابوطالب: گفته شده که «در ۱۳۷۱ همزمان با بنیاد دفتر هنر و ادبیات انقلاب اسلامی…» در حالی که این دفتر در سال ۱۳۶۹ شروع به کار کرد و از ۱۳۷۰ عملاً رسمیت یافت. چنین اشتباهی در مورد تاریخ تشکیل این دفتر و بنیادگذاران آن، چندین بار در دانشنامه رخ داده است. در همین مدخل، سال انتشار «سوگنامۀ بلخ» یک بار ۱۳۷۱ و باری دیگر ۱۳۷۲ ذکر شده که البته دومی درست است.
ـ واصف باختری: اسم ایشان نیز باید به صورت «باختری، واصف» و در حرف «ب» میآمد. در ضمن از چند کتاب اخیر این شاعر همانند «دیباچهای در فرجام» و «تا شهر چندضلعی آزادی» که در سالهای اخیر در پاکستان چاپ شده، ذکری نشده است. این مدخل نیز مختصر است، با آن که شاعرش از ارکان شعر امروز افغانستان است.
ـ واعظی، حمزه: گفته شده که او «در ۱۳۷۱ ش با همکاری تنی چند از دوستان هممیهن خود، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی افغانستان را بنیاد نهاد» در حالی که دفتر ـ همچنان که گفته شد ـ یکی دو سال پیش از این تاریخ، تشکیل یافته بود و آقای واعظی در آن سال بدان پیوست.
حمزه واعظی و محمدجواد خاوری، از همکاران افغانستانی دانشنامه، در حال گفتگو با دکتر حسن انوشه برای فصلنامۀ درّ دری. ۱۳۷۸ ش.
از یاد نبریم که بعضی کسان از قلم افتادهاند، بعضی بسیار مختصر معرفی شده اند و بعضی نیز با توجه به سطح کار آنان، حضورشان در این دانشنامه موجه نیست، یا لااقل چنان تفصیلی را ایجاب نمیکرد.
همچنان که گفته شد، من با مرور صرفاً حدود ۵۰ مدخل، این موارد را یافتم و چه بسا چیزها که دربارۀ همین کسان، از چشم من نیز پنهان مانده است. اگر بتوانیم برای کل کتاب به همین شکل قیاس بگیریم، احتمالاً حجم قابلتوجهی از اشتباهات در آن نهفته است. به نظر میرسد بخشی از اینها طبیعی است و ناشی از کمبود مدارک. همچنان بخشی از اطلاعات، به کمک گفتوگو با افراد و یا دستنوشتۀ خود آنان فراهم آمده که گاه با اغراقهایی از سوی صاحب اثر همراه بوده و مؤلفین محترم نیز لاجرم آن سخنان یا دستنوشتهها را معتبر دانستهاند. ولی قسمت اعظم اینها با سهمگیری بیشتر ادبا و محققین کشور ما در این کار، و یا لااقل مرور پیش از چاپ دانشنامه توسط چند تن از آنان قابل رفع بود.
البته این را هم بگویم که ما مردم در مقام همکاری، غالباً عذر و بهانه میآوریم و در مقام نقد، بدبینانه شمشیر به کف میگیریم. بهراستی چند تن از هموطنان ما حاضر خواهند شد دانشنامه را به نیت اصلاح و تکمیل در چاپ بعدی، مرور کنند و کموکاستهای آن را یادآور شوند؟ من بسیار خوشبین نیستم. در چاپ بعدی ـ که امیدواریم صورت پذیرد ـ باز هم احتمالاً ماییم و انبوهی از گله و شکایت و انتقاد که میتوانیم هماکنون مطرح کنیم، ولی نمیکنیم و میگذاریم برای آن وقت که کار از کار گذشته باشد.