احمدولی آوازخوان نامدار افغانستان، از کودکی از خوانندگان محبوب من بود، با آهنگ‌های شاد و جوان‌پسند خود که ما در نوجوانی خوش داشتیم. ولی زمان گذشت، و ساعت چهار بار نواخت، و من کم کم به سوی استاد سرآهنگ و دیگر خوانندگان کلاسیک کشیده شدم و خاطرۀ احمدولی را با آهنگ‌هایی از جنس «برو بابا مه کتِت نیستم» کم کم به فراموشی سپردم.

چند سال پیش با کمال حیرت یکی از بهترین آهنگ‌های استاد سرآهنگ را با صدای احمدولی شنیدم که چه زیبا هم خوانده بود و این برایم عجیب بود، چون با تصویری که من از سبک خوانندگی او داشتم، قرابت نداشت.

امروز باز یک آهنگ دوگانه با صدای احمدولی و استاد سرآهنگ شنیدم و وقتی به مجموعه‌ای که از این آوازخوان داشتیم مراجعه کردم، دیدم که چند آهنگ‌ از استاد سرآهنگ و بعضی دیگر از استادان قدیم را بازخوانی کرده است و بسیار هم زیبا.

این کار احمدولی به نظرم از این جهت بسیار ارزشمند می‌آید که آهنگ‌های استادان غالباً یا به سبب کیفیت پایین ضبط و یا به سبب ثقیل بودن سبک، برای عموم مردم جذاب نیست. ولی صورت بازخوانی شده‌شان هم کیفیت صوت بهتر دارد و هم به ذایقۀ نسل جوان امروز نزدیک‌تر است. بدین ترتیب میراث ارجمند موسیقی کلاسیک ما در شکلی جدید ارائه و حفظ شده است.

من در اینجا برای نمونه، آهنگی از استاد قاسم را که شاید حدود شصت یا هفتاد سال پیش خوانده شده باشد، همراه با صورت بازخوانی‌شدۀ آن به وسیلۀ احمدولی منتشر می‌کنم. آهنگ استاد قاسم از نظر مهارت در خواندن، استادانه است و برای بسیاری‌ها دلپذیر و جذاب، ولی از نظر کیفیت صدا و مطابقت ذوق و سلیقۀ امروز، طبیعتاً اجرای احمدولی لطف خاص خود را دارد.

آهنگ استاد قاسم

Icon Download

متن شعر آهنگ استاد قاسم

گر بهشتم می‌سزد وصل نکویانم بس است

ور به دوزخ لایقم، تکلیف هجرانم بس است

ای فلک بر من منه بار غم دنیا را

ناز و تمکین و ادای خوب‌رویانم بس است

از حدیث زلف مشکین تو سرگردان شدم

بعد امشب دیدن خواب پریشانم بس است

(اینجا غم محبت، آنجا جزای عصیان

آسایش دو گیتی بر ما حرام کردند)

(روم به خواب که شاید تو را به خواب ببینم

کجاست خواب؟ مگر خواب را به خواب ببینم)

 

آهنگ احمدولی

Icon Download

متن شعر آهنگ احمدولی

گر بهشتم می‌رسد وصل نکویانم بس است

ور به دوزخ مایلم، تکلیف هجرانم بس است

ای فلک بر من منه بار غم دنیا را

ناز و تمکین و ادای خوب‌رویانم بس است

(ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی

چون فاصلۀ بیت بود فاصلۀ ما)

 

متن کامل غزل صوفی عشقری

نقل شده از این نشانی: https://plus.google.com/+MnbAhmad/posts/8QJaRqwE93p

(گفتنی است که هم استاد قاسم و هم احمدولی جای‌هایی از شعر را به طرز دیگری خوانده‌اند.)

گر بهشتم می‌سزد، دیدار جانانم بس است

ور به دوزخ لایقم، تکلیف هجرانم بس است

ای فلک بر دوش من بار غم دنیا منه

ناز و تمکین و ادای خوب‌رویانم بس است

از حدیث زلف مشکین تو سرگردان شدم

بعد امشب دیدن خواب پریشانم بس است

گر خیال یار گردد پیش چشمم شام مرگ

اینقدرها روشنیّ ماه تابانم بس است

قیمت چینی دل را من نمی‌خواهم ز تو

یک نگاه گوشهٔ چشم تو تاوانم بس است

پای رفتارم اگر بر دامن غم شد گره

وسعت چاک گریبان بهر جولانم بس است

گر نگشتم قابل آه سحر چون زاهدان

شور و افغان دم شام غریبانم بس است

در دو عالم از کس دیگر نمی‌خواهم مدد

از برای دستگیری پیر پیرانم بس است

نیستم گر لایق طوف حرم چون حاجیان

گردش دور مزار شاه مردانم بس است

بر سر بازار هستی سیر عبرت می کنم

بی متاعی‌ها جلوس رنگ دکانم بس است

پیش من کمتر بخوان افسانهٔ پاریس را

زین جهان بی‌وفا گلگشت پغمانم بس است

«عشقری» ما را نگردان دربدر بهر خدا

گوشهٔ ویرانه و یک نیمهٔ نانم بس است

(نوشته شده در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵)