گاهی دربارۀ بزرگان عرصۀ دانش و ادب اندیشیده‌ام که به راستی چه چیزی آنان را نزد گروه‌های وسیعی از مردم محبوب و مرجع ساخته است. در نهایت به این برآیند رسیده‌ام که دلیل اصلی موقعیت ممتاز آنان، جمع شدن صفات به ظاهر متضاد و متقابل در آنان است. حقیقت این است که ما در جامعۀ بشری کم نداریم کسانی که در یک وجه از فضایل و کمالات انسانی بی‌نظیر هستند. آنان البته قابل احترام‌اند و آثار و فعالیت‌هایشان در همان زمینه سخت کارآمد است، ولی معمولاً یک محبوبیت صنفی و یا مقطعی دارند. مثلاً یک استاد دانشگاه که فردوسی‌شناس ممتازی است، یا مصحح بی‌نظیری است یا زبان‌شناس یگانه‌ای است، در همان عرصۀ خاص مرجع اهل دانش و ادب است، ولی فقط در همان عرصه. البته این هم ارزش بزرگی است و دانش بشری را مجموعۀ همین متخصصان‌اند که گسترش می‌دهند و پیش می‌برند.

باری، دکتر شفیعی کدکنی شاید تنها استاد ادبیات فارسی است که توانسته است مجموعۀ ویژگی‌های متفاوت و گاه به ظاهر متضاد را در خود گرد آورد و باز در همۀ این‌ها تقریباً بی‌نظیر باشد، نه از آن گونه که به هر فضل و کمالی آراسته باشد، ولی ناتمام و نابسنده. من در اینجا می‌کوشم که وجوه مختلف این جامعیت را تا جایی که درک من می‌کشد، برشمارم.

 

۱. جمع میان سنت و نوآوری. دانشگاهیان ما در رشتۀ زبان و ادب فارسی غالباً متهم به سنت‌گرایی‌اند و البته این اتهام در بعضی موارد چندان هم بیجا نیست. و باز در خارج دانشگاه بسیار ادبا و منتقدان سرشناس داریم که با همۀ ذوق نوجوی خویش، با میراث ادب کهن فارسی بیگانه‌اند. این دو گروه بسیار وقت‌ها نیز در برابر هم ایستاده و حتی گاه همدیگر را به باد انتقاد گرفته‌اند. در این میان تنها کسی که هم با شعر کهن سخت آشناست و هم از تجربه‌های پس از نیمایوشیج بسیار آگاه است و در هر دو حوزه تألیفات ممتاز دارد، دکتر شفیعی کدکنی است.

 

۲. جمع میان دانش و ذوق. این شعر شادروان حسن حسینی معروف است که «شاعری وارد دانشکده شد / دم در / ذوق خود را به نگهبانی داد». این چیزی است که در مورد بسیاری از ذوق‌مندان ما که راهی دانشگاه شده‌اند، رخ داده است، به گونه‌ای که مثلاً یک شاعر خوش‌قریحه و حتی گاه نوآور که می‌توانست راهی تازه در شعر بگشاید، پس از مدتی تحصیل در دانشگاه، به یک چهرۀ اکادمیک بدل شده و شعر را از کف نهاده است.

از آن سوی نیز بسیار اشخاص داریم که به مدد ذوق خویش دست به تألیف کتاب‌های نقد و تحلیل ادبی می‌زنند، ولی کارشان فقط متکی به همان ذوق است و بدور از معیارهای علمی.

در این میان تنها کسی که توانسته است این دو ویژگی به ظاهر متضاد را در بالاترین سطح آن جمع کند، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی است. البته دقت داشته باشید که سخن از «بالاترین سطح» است، وگرنه در سطوح معمول و متوسط، خوشبختانه در سال‌های اخیر، شاعران خوبی داریم که وارد دانشکده شده‌اند و ذوقشان را نیز نهانی از نگهبانی عبور داده‌اند. به این‌ها بیفزاییم این قضیه را که ایشان در عین حال، خود نیز شاعری بسیار بزرگ در پهنۀ ادب فارسی است.

 

۳. جمع میان اطلاعات ادبی و بینش نقادی. این به گمان من مهم‌ترین وجه از شخصیت ادبی دکتر شفیعی کدکنی است. به واقع آنچه یک دانشمند را به کمال نهایی می‌رساند، دو چیز است. یکی داشتن اطلاعات و آگاهی کافی در رشتۀ علمی‌اش و دیگری قدرت تحلیل، استتناج و بهره‌گیری خلاق از آن اطلاعات. دکتر شفیعی از نظر اطلاعات ادبی شخصی کم‌نظیر است. ولی آنچه ایشان را نه کم‌نظیر، بلکه بی‌نظیر ساخته است، قدرت شگفت‌آور او در نقد، تحلیل و ارزیابی این اطلاعات و آموزه‌هاست.

مثلاً در زمینۀ قافیه و عروض و آرایه‌های ادبی ما بسیار دیده‌ایم کتاب‌هایی را که در آن‌ها همه قواعد و جزئیات و دسته‌بندی‌های گوناگون این آرایه‌ها با دقت و تفصیل تمام طرح شده است، ولی جای این بحث مهم در آن‌ها خالی است که به راستی وزن و قافیه و صنایع ادبی چه فایده‌ای دارد؛ چه نقش هنری‌ای دارد و آفت‌های احتمالی آن‌ها در کجاست. این چیزی است که ما در کتاب‌های دکتر شفیعی کدکنی می‌یابیم.

در آثار ایشان، ما بیش از آن که با اطلاعات و آگاهی‌های ادبی و لغوی روبه‌رو باشیم، با بحث و تحلیل و ارزیابی‌های منتقدانه مواجهیم. چنین است که دکتر شفیعی در کنار این که اطلاعات ادبی ما را افزاش دهد، بینش ادبی ما را تقویت می‌کند و به ما یاد می‌دهد که چگونه جهان ادبیات را با چشم باز ببینیم و بهتر بشناسیم.

هم از این روی، کسی که مداومتی کافی در خواندن آثار دکتر شفیعی داشته باشد، به مرور زمان به یک نگاه متفاوت نسبت به ادبیات می‌رسد. می‌بیند که بسیار وجوه و جلوه‌های پنهان در مباحث ادبی هست که ارزش پرداختن دارد، ولی تا کنون کسی به آن‌ها توجه نکرده است.

(منتشر شده در در ویژه‌نامۀ دکتر شفیعی کدکنی در روزنامۀ خراسان ۲۰ مهر ۱۳۹۳٫)

توضیح عکس: این عکس در ۱۱ شهریور ۱۳۹۱ پس از جلسۀ دیدار جمعی از استادان و دانشجویان دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، در مقابل ساختمان دانشکده گرفته شده است. افراد از راست: محمدکاظم کاظمی، دکتر محمدجعفر یاحقی، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، دکتر سید حسین فاطمی. گزارشی از این دیدار هم نوشته بودم که در همان زمان منتشر شد و به امید خدا در سایت هم منتشر خواهد شد.