Blog
از عزّت و خواری نه امید است و نه بیمم

شعر: بیدل
از عزّت و خواری نه امید است و نه بیمم
من گوهر غلتان خودم، اشک یتیمم
منظور روزگار نگشتیم، ایمنیم
ما را که برنداشت، چهسان بر زمین زند؟
سربرهنه نیستم، دارم کلاهی چارترک
ترک دنیا، ترک عقبا، ترک مولا، ترک ترک
دل نیست بساطی که فضولی رسد آنجا
طور ادبم، سرمۀ آواز کلیمم
ادب نه کسب عبادت، نه سعی حقطلبی است
به غیر خاکشدن، هرچه هست، بیادبی است
چشمی نگشودم که به زخمی نتپیدم
عمری است چو عبرت به همین کوچه مقیمم
بیدل، نیم امروز خجالتکش هستی
چون چرخ، سرافکندۀ ادوار قدیمم
مطالب مرتبط
19
ژانویه
19
ژانویه
19
ژانویه
گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
آهنگ استاد سرآهنگ با شعر بیدل
16
ژانویه
16
ژانویه
07
ژانویه
02
ژانویه
02
ژانویه
30
دسامبر
امشب ز ساز مینا گرم است جای مطرب (دو اجرا)
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
آهنگ استاد سرآهنگ با شعر بیدل
30
دسامبر
30
دسامبر
دلم چو لاله گرفته است رنگ و بوی تو را
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
آهنگ استاد سرآهنگ با شعر حیدری وجودی
30
دسامبر
دل را کجا تابی بود کز عشق خوبان بگذرد
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
آهنگ استاد سرآهنگ با شعر سایر هراتی