چنان که تخلص شاعر در مقطع غزل بیان می‌کند، شعر این آهنگ از شایق است. البته ما چند «شایق» داشته‌ایم، ولی این به احتمال قوی غلام‌حضرت شایق جمال (۱۲۷۴ – ۱۳۵۳ ش) شاعر متأخر افغانستان است، چون هم استاد سرآهنگ و هم دیگر آوازخوانان ما شعرهایی از او را خوانده‌اند. آنچه این احتمال را بیشتر تقویت می‌کند، اشاره به نابینایی در دو بیت اول غزل است، چون می‌دانیم که شایق در اواخر عمر نابینا شد.

کیفیت صدای آهنگ بالا نیست و متن آن را با زحمت پیاده کردم. شاید خطایی در آن رخ داده باشد.

 

ای که در چشمم دوا انداختی

اندکی از خاک پا انداختی

ساخت روشن چشم نابینای من

خوب کردی توتیا انداختی

ناز بر شاهان عالم می‌کند

گر نگاهی بر گدا انداختی

بار عشق و بندگی را ای خدا

از کرم بالای ما انداختی

کردی ای دل، یادِ‌ بالای کسی

باز ما را در بلا انداختی

افتخارم بس که حبّ اولیا

در دل این بی‌نوا انداختی

گوهر دل نام، «شایق» داشتی

من نمی‌دانم کجا انداختی

icon-download-02-50-50