«از قلههای بلخاب تا جلگههای تکزار» منتشر شد، کتابی حاوی وقایع و حوادث منطقهٔ بلخاب افغانستان در این سالهای پرآشوب. نویسندهٔ کتاب، عبدالرحیم فهیمی دوست دیرین ما و از فعالان دین و دانش و سیاست در این منطقه است. کتاب را انتشارات صبح امید منتشر کرده است، در ۳۶۶ صفحه با قطع رقعی و طرح جلدی از وحید عباسی. من افتخار این را داشتم که مقدمهای بر این کتاب بنویسم. اینک آن مقدمه را با طرح جلد کتاب پیشکش شما میکنم و پیشنهاد میکنم که کسانی که به تحولات تاریخی این منطقه علاقه دارند، این روایتهای دست اول و خواندنی را از دست ندهند.
میگویند که تاریخ افغانستان را جغرافیای آن ساخته است و حتی از این بالاتر، میتوان گفت که جغرافیای افغانستان، نه تنها در ساختن تاریخ، که در شکلگیری فرهنگ و مدنیت این کشور نیز نقشی تمام داشته است. از سویی افغانستان را «سرزمین درهها» نامیدهاند و این به خصوص در مناطق کوهستانی این کشور صادق است، چون این درهها گذرگاههایی در این مناطق دشوارگذار هستند. اما هر جایی که گذرگاه باشد، نه تنها گذرگاه مسافران و کالاهای تجارتی، که گذرگاه دانش و فرهنگ و مدنیت نیز خواهد بود. این را نیز نیک میدانیم که آب مایهٔ زندگی است و هر جا آبی در گذر باشد یا دریاچهای تشکیل شده باشد، کانونی از تمدن شکل میگیرد.
با این اوصاف، بلخاب منطقهای ممتاز در افغانستان است، چون همه این خصوصیتها را در خود جمع کرده است، درهای طولانی در دل کوههای بابا که هزارهجات را به مناطق شمال کشور وصل میکند. در بلخاب رودی جریان دارد که از بند امیر بامیان سرازیر میشود و به سمت شمال میرود. بلخاب آب و هوایی سردسیر ولی دلنواز دارد و به سبب نقش اتصالی خود در هزارهجات و شمال افغانستان، دارای موقعیتی است استراتژیک.
به این موقعیت طبیعی استراتژیک، بیفزایید سابقهٔ دین و دانش در این منطقه را که آن را به زادگاه و پرورشگاه بسیاری از علمای دینی بدل ساخته است، کسانی همچون میر سیدعلی، در قرون گذشته و علامه سید اسماعیل بلخی در عصر حاضر. همین ظهور سید اسماعیل بلخی از این منطقه کافی است که مایهٔ فخر و مباهات باشد.
وجود موقعیت کلیدی از نظر ارتباط میان مرکز و شمال افغانستان از سویی، امتیاز طبیعی از نظر کوهستانی بودن از سویی و حضور عالمان و دانشمندان از سویی دیگر، بلخاب را مستعد این ساخته است که در هر زمانهای از کانونهای مقاومت در برابر سلطهجویان باشد. هم مجاهدتهای مردم و علمای بلخاب در عصر عبدالرحمان خان یادکردنی است، هم مبارزات مردم در دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق، هم پایداری این مردم در برابر حاکمیتهای جهل و تحجری که بر کشور مستولی شده است. از آن زمان که سید حیدر نجفی شمشیری، شمشیر بر دست میگرفت و در کنار صفدر خان فرمانده مردمی هزاره، در برابر محتسبان و متعصبان حکومتی میایستاد، تا آن زمان که آیتالله سید محمدعلی بلخابی قیامهای مردمی در برابر حکومت حزب دموکراتیک خلق را رهبری میکرد تا امروز، بلخاب نماد مقاومت بوده است.
اما گفتهاند امری که روایت نشود، گویا وجود ندارد. و باید پذیرفت که ما روایتهای جامعی از مبارزات مردمی افغانستان در هیچ دورهٔ تاریخی نداشتهایم. تاریخ رسمی کشور، حتی در اثر ارزشمندی مثل سراجالتواریخ علامه فیضمحمد کاتب هم، در زیر سایهٔ حکومتها بوده است، هرچند کاتب بسیار میکوشد که در همان حال نیز روایتگر صادق ماجراها باشد. در مبارزات سالهای اخیر هم روایتهای رسمی غالباً نارسا بودهاند و بدور از صداقت و شفافیت. اینجاست که نقش روایتهای مستقیم و بیواسطهٔ نویسندگان ما برجسته میشود، به خصوص آنانی که دستی در کار نوشتن داشتهاند و پایی در میدان مبارزه و مقاومت. عبدالرحیم فهیمی از این گروه است، مردی در کسوت علمای دین و در عین حال دارای سابقهٔ فعالیتهای انقلابی و اجتماعی. خُلق خوش و تواضع بسیارش، آدمی را از وسعت آگاهی و تجربههای زندگی پرفراز و فرود او غافل میدارد. ولی وقتی آثار قلمی او را میبینی، لاجرم لب به تحسین میگشایی.
اگر بخواهیم در روایتهای منتشرشده از جهاد و مقاومت بلخاب در پی سابقهای روشن بگردیم، باز باید به سی سال قبل سفر کنیم، آنگاه که عبدالرحیم فهیمی کتابهای برفکوچ و در پگاه بلخاب را گردآوری کرد. این کتابها در سلسلهٔ «خاطرات جهاد افغانستان» از سوی دفتر ادبیات و مقاومت حوزهٔ هنری منتشر شد و با همه حجم کم خود، جامعیتی داشت و چشماندازی صادقانه و شفاف از جهاد مردم علیه حکومت وقت را ترسیم میکرد.
این شروع کار عبدالرحیم فهیمی بود، اما کار در آنجا تمام نشد و این مرد خستگیناپذیر، پس از قریب به سی سال، کتابی بسیار جامعتر از آن فراهم آورده است، کتاب از قلههای بلخاب تا جلگههای تکزار که اکنون در دست دارید و من در این مقدمه، فقط دریچهای کوچک بر این کتاب میگشایم. باشد که آن را بخوانید و برایتان سودمند و دلپذیر باشد.
کتاب حاوی یک مقدمهٔ جامع دربارهٔ بلخاب و مردم آن است و اطلاعاتی فشرده ولی جامع از این منطقهٔ مهم و حادثهخیز به دست میدهد. در عین حال این مقدمه از تحلیلهایی دربارۀ دلایل و مسائل جهاد و مقاومت هم خالی نیست. پس از آن نویسنده در شش فصل، روایت مبارزه و جهاد در این منطقه را پی میگیرد و با لحنی روایی به بازگوکردن تاریخ مبارزات میپردازد. روایتها از روزهای اول قیام مردم شروع میشود و بعد از تداوم و گسترش قیام به چهار سوی سخن میرود و بعد از بیان گوشهای از حوادث آن سالها، به پسزدن طالبان از بلخاب میرسد.
لحن روایی کتاب که گاهی رنگ نثر داستانی هم به خود میگیرد، با شعرهایی به مناسبت موضوع نیز همراه شده و تعقیبکردن ماجراها را برای مخاطب خوشایند میسازد. در انتهای کتاب نیز فهرستی از واژگان و اصطلاحات خاص افغانستان که در این کتاب آمده است و نیز تصویرهایی از نویسنده و آثار او گنجانده شده است که اینها نیز از افزودههای سودمند کتاب است.
با سپاس از نویسندهٔ گرانقدر کتاب که مرا شایستهٔ نوشتن این پیشگفتار دانست و با قدردانی از تلاشهای ایشان برای تدوین این کتاب ارزشمند، امیدوارم که قلمبهدستان ما در جای جای کشور به همین شکل احساس وظیفه و مسئولیت کنند و خاطرات و وقایعی را که غبار ایام و دست تحریف آنها را تهدید میکند، در قالب آثاری از این دست، ماندگار بسازند.
محمدکاظم کاظمی
مشهد، ۹ تیر ۱۴۰۱