دانش‌آموزان مهاجر افغانستان در این سال‌ها با چند تنگنای بزرگ روبه‌رو بودند. یکی محرومیت از تحصیل برای دانش‌آموزان بی‌مدرک بود و دیگری پرداخت شهریه از سوی دانش‌آموزان مدرک‌‌دار. و اکنون گویا هر دو تنگنا برداشته شده است.

من می‌دانم که اهمیت این خبر برای بسیاری از مخاطبان ایرانیِ این نوشته چندان ملموس نیست. شاید بسیاری‌ها با خود بگویند که «پرداخت پول در مدارس که اکنون تقریباً یک رسم عمومی شده است و اختصاصی به مهاجرین ندارد.» و شاید بسیاری‌ها نیز بگویند که «این مبلغ شهریه به راستی آن قدر سنگین بوده است که تأثیری بر خانوادۀ مهاجر بگذارد؟»

بگذارید قضیه را با روایتی ملموس بسازم. چند سال پیش با مدیر یکی از مدارس خودگردان مهاجرین صحبت می‌کردم. این مدارس غالباً برای تحصیل دانش‌آموزان بی‌مدرک ایجاد شده‌اند، کسانی که به مدارس ایرانی راه ندارند. او می‌گفت که «ما در اینجا دانش‌آموزان مدرک‌دار هم داریم.» من با تعجب گفتم «خوب این دانش‌آموز چرا به مدرسۀ ایرانی نمی‌رود و می‌آید به مدرسۀ خودگردان، در حالی که در نهایت نه مدرک تحصیلی شما اعتبار دارد و نه بچه از اینجا به دانشگاه راه می‌یابد؟» گفت: «چون مدارس ایرانی شهریه می‌گیرند و برای این‌ها سخت است.» گفتم: «خوب شهریه را شما هم که می‌گیرید.» گفت: «ما به صورت قسط‌بندی شده می‌گیریم و به این صورت خانواده‌ها میتوانند بپردازند.»

این است حقیقتی که به طرزی دردناک خود را پیش چشم ما می‌کشد. خانوادۀ مهاجر آن‌قدر استطاعت ندارد که همان شهریه را به صورت یکجا بپردازد و ناچار می‌شود از مدرسۀ ایرانی با این همه تفاوت امکانات و امتیازهای قانونی چشم بپوشد و کودکش را به مدرسۀ خودگردان بفرستد، تا آن شهریه را قسطی بپردازد.

گواه من فقط سخنان آن مدیر مدرسه نیست. من بارها وقتی برای مجوز ثبت نام فرزندانم به ادارۀ آموزش و پرورش رفته‌ام، صفی بلند از مردمی را دیده‌ام که برای مجوز تخفیف شهریه یا پرداخت اقساطی آن (که برای بعضی موارد خاص اعلام شده بود) می‌آمدند.

اما چرا بسیاری از مهاجران حتی پول این شهریه را ندارند؟ چون مهاجر ما یارانه ندارد؛ مهاجر ما بیمۀ عمومی ندارد؛ آزادی اشتغال ندارد؛ غالباً اجاره‌نشین است چون حق خرید ملک ندارد؛ حق بازنشستگی ندارد و ملک و دارایی پدری در این سرزمین ندارد. و مهاجر ما در مقابل هزینه‌های مختلف دارد، هزینۀ تمدید مدارک اقامتی، هزینۀ کارت کار، اضافه هزینۀ بهداشت و درمان که گاهی برای او چند برابر محاسبه می‌شود.

وقتی به مجموعۀ این نداری‌ها  و تنگناها و هزینه‌های دیگر، شهریۀ مدارس هم افزوده می‌شود، دیگر کار واقعاً سخت می‌شود، به ویژه که او نمی‌تواند باقی مخارج زندگی را نپردازد. پس تنها راه چاره برای تداوم زندگی، حذف هزینۀ شهریه و در نهایت حذف کودک از مدرسه است.

با این وصف، شما خود را به جای پدر و مادری بگذارید که در اول مهر، می‌بیند همه کودکان همجوار و همسایه با شور و اشتیاق راهی مدرسه می‌شوند و فرزند او باید در خانه بنشیند یا بر سر کار برود. و از آن بالاتر، خود را به جای آن دانش‌آموز بگذارید. حتی تصورش هم سخت است.

باری، چنین است که حذف شهریۀ تحصیلی از دانش‌آموزان مهاجر، این قدر مهم می‌شود، این قدر کارگشا می شود و این قدر جای تحسین و سپاس دارد و در ضمن، جای گله و اندوه، که چرا این قدر دیر؟

منتشر شده در سایت خبرگزاری فارس با این نشانی