به بهانۀ کشته شدن ستایش قریشی، کودک مهاجر افغانستانی، در ورامین

توضیح: این یادداشت پس از واقعۀ دردناک کشته شدن ستایش قریشی کودک مهاجر افغانستانی در ورامین، در بهار ۱۳۹۵ نوشته شد و در کانال تلگرام من و بعضی جای‌های دیگر منتشر شد. انگیزۀ نوشتن این یادداشت، جوّ ملتهبی بود که به‌ویژه در فضای مجازی ایجاد شده بود و ما نگران اثرات تخریبی آن بودیم. این یادداشت هم از نظر موافقت و هم از نظر مخالفت بازتاب بسیاری یافت و از این روی حفظ و انتشار آن به عنوان گواهی بر موضع من در این ماجرا، ضروری است، به ویژه که در آن زمان بعضی حرف‌های من در دنیای مجازی تحریف شد یا به شکلی دیگر بازنموده شد.

 

روی سخن من در این یاداشت، با جامعۀ مهاجر افغانستان است، کسانی که خبر کشته شدن دردناک ستایش قریشی در ورامین، دلشان را به درد آورده و گاه، به‌ویژه در بعضی گروه‌های تلگرامی به سخنانی از سر درد، اما نسنجیده کشانده است.

ما مهاجران افغانستان، بارها جور «تسری جرم فردی به قضاوت اجتماعی» را کشیده‌ایم. حتی گاه جرمی هم در کار نبوده و تبعاتی برای ما مهاجران داشته است، مثل جریان خفاش شب‌های تهران که به غلط افغانستانی دانسته شد و عواقب سنگین اجتماعی برای ما بر جای گذاشت.

ولی اگر ما عقیده داریم که آن روش نادرست بوده است، اکنون باید در عمل به این عقیده وفادار باشیم. باید بدانیم که این جرم می‌توانست از سوی هر کسی اتفاق بیفتد. ما باید با تدبیر و تعقل، روش درست برخورد با چنین ماجراهایی را به همه نشان دهیم.

ما برای این کار به دو چیز نیاز داریم. یکی ایجاد همبستگی در بین همه مهاجران ما در شرکت وسیع و چشمگیر در مراسم تشییع و ختم آن مرحوم و دوم بازتاب این همبستگی در رسانه‌هایی که در دسترس داریم.

نفس حضور وسیع و پررنگ مهاجران ما تأثیرگذار است، چه در استادیوم ورزشی باشد، چه در یک مراسم ملی، چه در یک تشییع جنازه و ختم. این حضور پررنگ و گسترده و البته بدون حاشیه و خشونت، خودش هم بر عواطف عمومی جامعۀ ایران تأثیر می‌گذارد و هم آنها را از ماجرا خبر می‌کند.

باید این قضیه عواطف مردم ایران را نشانه بگیرد. باید کاری کرد که بدنۀ جامعۀ ایران که قطعاً از این جنایت بیزارند، از رهگذر عاطفی در جریان این ماجرا قرار بگیرند، ولی نه با شکلی که به رضایت از این ماجرا متهم شوند و ناچار شوند که از خود دفاع کنند و مثلاً بگویند، خوب، شما هم که گاه از این کارها کرده‌اید. ما باید مردم ایران را در موقعیت همدلی و همراهی قرار بدهیم.

در پشت صحنۀ برنامه ماه عسل، احسان علی‌خانی حرف درستی می‌زد. گفت که شما در برنام طوری صحبت نکنید که آدم ایرانی که پشت تلویزیونش نشسته است، آن قدر مورد تهاجم قرار بگیرد که ناچار شود به توجیه و دفاع روی بیاورد. شما طوری صحبت کنید که حس کند خود او در این رنج شما شریک است.

این است که در چنین مواقعی آنچه مهم است، «تحریک عواطف» جامعه میزبان و مهاجر نیست، بلکه «تسخیر عواطف» است. تحریک عواطف کمک نمی‌کند. چون عاطفه‌ای که تحریک شود، واکنش قابل پیش‌بینی ندارد. ولی تسخیر عواطف، یعنی این که دست عاطفۀ طرف را بگیری و دنبال خودت بکشانی.

و این تسخیر عواطف با شرکت جدی، باشکوه، آرام و مثبت در مراسم و مطرح کردن ابعاد مظلومیت ماجرا رخ می‌دهد، بدون این که قضیه افغانستانی و ایرانی را پررنگ کنی.

بعضی دوستان عقیده دارند که اگر این جنایت از سوی یک جوان مهاجر نسبت به یک دختر ایرانی رخ داده بود، رسانه‌های ایران و جامعۀ ‌ایرانی همان رفتاری را می‌کرد که در جریان خفاش شب‌های تهران کرد. ولی به نظر من اکنون شرایط فرق کرده است. ما مهاجران در رسانه‌ها و جامعۀ ایرانی دوستانی بسیار داریم که در آن زمان نداشتیم. بسیاری از خبرگزاری‌ها و مطبوعات ایران اکنون با ما هم‌سویند. باید از این ظرفیت استفاده حداکثری بکنیم. زمانی بود که بعضی رسانه‌های ایران، انعکاس جرایم افغان‌ها را وظیفۀ خود می‌دانستند. من این را در مورد یکی از روزنامه‌های کشور که از پشت صحنۀ آن کمابیش خبر داشتم، بعینه شاهد بودم. ولی اکنون در همان روزنامه، مسئولان آن دستور داده‌اند که نباید جرایم، با عنوان ملیت مجرم در روزنامه تیتر شود. همان روزنامه امروز مطالب بسیار مثبتی نسبت به مهاجرین منتشر می‌کند. اینها حاصل چیست؟ حاصل همان روش ملایم و مثبتی است که ما در عرصۀ مطبوعات ایران پیش گرفتیم و اکنون نتیجه داده است. شاید شما ندانید که ما با همین روش چه راه‌هایی را در رسانه‌های ایران باز کرده‌ام که برای ما مسدود بوده است.

دوستان گرامی. اگر ما امروز حمیدرضا بوالی داریم، اگر مهدی طوسی داریم، اگر محمدحسین جعفریان داریم، اگر رضا امیرخانی داریم، اگر نادر طالب‌زاده داریم، اگر مهدی خالقی داریم، اگر محسن اسلام‌زاده داریم، کسانی که این همه از ما مهاجران دفاع کرده‌اند، اینها حاصل همین تعامل مثبت و سازنده بوده است.

هموطنان گرامی، ما فقط یک راه در پیش داریم. همسو ساختن بیشتر افرادی از جامعۀ ایران با خویش. یارگیری از جامعۀ ایران، برای حمایت از مهاجرین.