غدیر
شعر «غدیر» محمدکاظم کاظمی، سرودۀ سال ۱۳۷۶ در قالب مثنوی.
شعری از کتاب "پیاده آمده بودم": بر بستر تردید، فروماندهترینم ٫ دیری است که من سنگترین سنگِ زمینم
شعری جدید از محمدکاظم کاظمی: سیصد و شصت و پنج روز غریب با قطاری از این مسیر گذشت...
تن به صحرای عطش سوخته، سر بر نیزه / بر نمیگردیم زین دشت، مگر بر نیزه...
شعری از محمدکاظم کاظمی این پیاده میشود آن سوار میشود صفحه چیده میشود گیر و دار میشود این...
شعری از محمدکاظم کاظمی ـ شب قدر است، شود سال دگر زنده نباشی سعی کن ای پسر خوب که شرمنده...
از زبان حضرت خدیجه کبری(س) تن و جان و سر و مالم به فدای قدمت ای شریک دو جهانم! کم...
در سوگ امام خمینی(ره) امشب خبر کنید تمام قبیله را بر شانه میبرند امام قبیله را ای کاش میگرفت به...
در سوگ امام خمینی(ره) شعر «اهل بیت بهار» در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ در اولین روز درگذشت حضرت امام خمینی(ره) سروده...
به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی پهلوانان شهر جادوییم، گام بر آهن مذاب زدیم لرزه بر جان کوه افکندیم، بند...
امشب مگر چه ولوله در آسمان شده است؟ این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است...